یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود چند روز قبل از کنار درخت گردو عبور کردم و پتو را پهن کردم وزیر سایه درخت عزیز و گرامی خود نشستم ، نسیم باد پاییزی برگهای زیبایش را تکان می داد و صدای یک نواخت برگها موسیقی جالبی را در سطح منطقه بخش می کرد. درخت گفت ،: چند روز قبل افرادی شیک و تمیز و اتو کشیده مو سر را ژل زده بودند و چه و چه و جه آنها هوس کردند از میوه من میل کنند ، یکی از آن جوانهای تی تیش مامانی ، کفش چندین میلیونی خود را از پا خارج کرد و یک
↧