داستان امروز ،تخته سفید

وارد کلاس درس شدم اولین چیزی که نظر من را به خود جلب کرد تخته سفید کلاس بود ، از نیمکت چوبی ۵ نفره وتخته سیاه و گچ برای نوشتن خبری نبود ، کلاس صندلی تکی داشت و یک میز کوچک جلوی آن قرار می گرفت ، نا گفته نماند کلاس در قسنتی از شبستان مسجد حضرت زهرا در امیر آباد شمالی بر گزار می شود . صندلی وسطی روبروی تخته سفید را انتخاب کردم که تقریبا مرکز تخته سفید روبروی من قرار گرفته بود ، خانم معلمی خوشرو وارد کلاس درس شد و خوش آمد گفت به حاضران در کلاس درس ، او بر روی