امشب پاییز بی قراره ومنتظر دیدار زمستان است ، ساک سفرش را بسته تا وقتی زمستان را دید بعد از سلام و احوالپرسی از دوستش جدا شود ، کار های نیمه کاره را به زمستان بسپارد و در ذهن دارد که زمستان را قانع کند که تا می تواند ببارد که وقتی بهار می خواهد زمستان را ببیند سبزی را به او مژده دهد زمستان جان خوش آمدی می دانم به نزدیک دروازه رسیدای ، منتظرت هستیم و به استقبالت با برگهای زیبا آمده ام .
↧