Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1788

النگو برای روز مبادا

$
0
0

داشتم سوار مترو می شدم که کیفم زودتر سوار شد و بعد  جوان ها یاری کردن و منو هول دادن تا همگی سوار شدیم .

به ارامی خودم رو به دیواره واگن رساندم و رو به مسافران ایستادم دختران جوان دست هایشان را به میله وسط واگن گرفته بودن به دستان انها خیره شدم دیدم بعضی ها مهره های  تسبیح مانند در دست دارن و عده دیگری هم انکشتری در دست راست داشتند . 

کم کم مترو خلوت شد و در کنار خانمی نشستم   و هر دو لبخند زدیم  با سر به دختران ایستاده اشاره کرد نمی دانم در دلش چی می گذاشت . شروع به صبحت کرد گفت اون موقع ها برای اینکه توالت کنی  عروسی می کردی وخوشحال می شدی وبعد  برات النگو می خریدن و بهت می گفتند این برای روز مباداست  اما جوان های حالا عروس نمیش که هیچ  روز مبادا هم دستشون نیست .

گفتم مادر جون این جوان ها همه کار می کنند دستشون توی جیب خودشونه و پول هاشون میدن سی دی و ای پد و  سرخاب سفیداب  می خرند واختیار با خودشونه گفت :اما باید برای روز مبادا النگو داشت .

استین لباسش را بالا زد و گفت ببین اینا رو برای روزمباداست .خیلی  مباداهاش  نو و براق بود انگاری تازه از توی زرورق بیرون اورده بود 

شروع به درد دل کرد . گفت: وقتی عروس شدم از مچ دستم تا ارنج م روز مبادا داشتم . یک روز صبح همسرم گفت برای خرید زمین  خونه پول کم دارم  .من که استکان چایی دم دهنم بود روی سفره گذاشتم و  روز مبادا هارا از دستم بیرون اوردم و توی نعلبکی چایی گداشتم و گفتم این روز مبادا ها رو ببر و  بفروش تا کارت راه بیفته 

بعد کم کم پس انداز کردم و دو باره شش تا روز مبادا خریدم که خیلی بدستم می اومد همه نگاهش می کردن اخه می گن النگوی طلا دستت  باشه اعصاب رو اروم می کنه و انرژی مثبت میده اما امان از روزی که از دستت  بیرون بیاری و نتونی دیگه دستت کنی ادامه داد چندین بار این روز مبادا ها را پول کردم  برای ساختن خونه  برای ماشین خریدن    یک بار برای اینکه پسرم سرباز بود و بریم پیشش   برای عروسیش   یک بار برای خونه خریدن پسرم   یک بار براینکه در بیمارستان بستری بشم   یک بار هم نذز امام رضا کردم و انداختم توی حرمش  

نذر چی کرده بودی؟ گفت داستانش مفصله ! انشالله دفعه بعد برات می کم .

روی صندلی خودش را جا به جا کرد و بلند شد و هنگام خدا حافظی گفت دارم می روم بازار چند تا از این النگو ها بخرم برای روز مبادا نگهش دارم 

بهش گفتم مادر جون روز مبادا ها ت مبارک باشه 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1788

Trending Articles