یک ماه و نیم از مهر گذشته بود ، مدیر مرا به اتاق خودش دعوت کرد و پاکتی به من داد و گفت این حاصل زحمات شما در یک ماه است ، از اتاقش خارج شدم و شروع کردم به شمردن پولهای داخل پاکت ، که ۱۵۰ تومان بود . خوشحال شدم که حقوق گرفتم در راه متزل رفتم شیرینی فروشی ساحل ( چه خوب اسمش دریا نبود ) و یک جعبه شیرینی خریدم و راهی منزل شدم ، مامان تا جعبه را دید گفت: به به مبارک باشه حقوق گرفتی ، ، درب جعبه را باز کرد و گفت اول خودت بخور این شیرینی خیلی شیرینه اولین حقوق
↧