امروز کمی دیر تر از روز های قبل برای پیاده روی آما ده شدم . خیابان رنگ و بوی دیگری داشت ، اولین چیزی که توجه من را به خودش جلب کرد ، گروه صبح خیزان ( کارمندان بانک ) بودند که جلو درب بانک ایستاده بودند تا مسئول بانک بیاید و درب بانک را باز کند ، هنوز سه ربع مانده بود به زمان شروع کار بانک ، صبح خیزان عادت کرده بودند ، بچه های مدرسه تک تک همراه مادر و یا پدر راهی مدرسه بودند ، بچه ها سریع تر حرکت می کردند و بعضی از والدین هنوز صبح خیز نشده بودند ، شهر قشنگ
↧