اولین ها برایم خیلی مهم است مثل شاگرد اول شدن می مونه یکی بود یکی نبود ، سال ۵۲ بود یکی از همکاران که از سفر فرنگ برگشته بود با اسرار که من دو تاچمدون با خودم اورده ام یکی از آنها را می خواهم به شما بفروشم ، خلاصه ۵۰۰ تومان پول نازنین را دادم و من صاحب یک چمدان قهوه ای کم رنگ ، با قفل سر خود و یک دسته که برای کشیدن چمدان و چمدان داری دوچرح نازنین خریدم ، و همکار عزیز که یک پیکان داشت این چمدون را به منزل رساند ، ومن صاحب یک چمدان شدم ، مارک دار ، ( به
↧