پدر کتش را از تنش در اورد انداخت روی طناب لباس توی حیاط بعد شیر اب رو باز کرد و جورابش را از پاش در اورد گذاشت زیر شیر اب و بعد پاهاشو شست و وضو گرفت اومد توی اتاق
ما بچه های کم طاقت دور این کارتن نشسته بودیم و به این کارتن نگاه می کردیم
پدر گفت نماز بخونم میایم با هم این بسته رو باز می کنیم
پدر کارتن رو باز کرد به ما گفت ببیند بچه ها اسم این چراغ زنبوریه اخه گفتم زیر این چراغ گرد سوز نور کمه و مشکل دارید برای درس خوندن
هما بدو برو پیت نفت رو از توی حیاط خلوت بیار
بفرمایید بابا این نفت
این چراغ یک مخزن برای نفت داشت روی مخزن یک تلمبه داشت و دوتا پیچ دیگه
بابا شروع به ریختن نفت توی چراع کرد وچشمش به درجه نفت بود تا اون عقربه قرمزه اومد بالا نشون میاد که مخزن پر از نفت شد ه
بفرمایید بابا این کبریت
اول شروع کردن به تلمبه زدن وبعد گفت زیاد نباید تلمبه بزنید خطرناکه
وبعد کبریت روشن رو گرفت کنار توری چزاغ و اهسته اهسته یکی از پیچ های روی مخزن رو رها کرد و ما به جمع شدن توری داخل چراغ نگاه می کردیم و که یک مرتبه توری حالت گرفت و روشن شد واتاق نورانی شد
همه دور این چراغ می نشیتیم و مشق می نوشتیم گاهی هم با نوگ مدادمون یواشکی می زدیم به توری چراغ و توری هم خاکستر می شد و می ریخت داخل چراغ
اتاق می شد ظلمات صدای همه در می امد مادر از یک طرف بی بی از یک طرف می گفت کنار برید خطرناکه مادرم می امد و مخرن نفت چراغ زنبوری رو می بست و چراغ گرد سوز و روشن می کرد و یکی از ما می رفتیم مغازه ممد اقا یک توری می خرید یم
گاهی اوقات این چراغ رو با اینکه سنگین بود بلند می کردیم و با خودمون می بردیم بیرون از اتاق تا بتونیم بریم طبقه بالا دفتر و کتابمون رو بیاریم خلاصه داستانی داشتم
چراغ زنبوی نور خیلی خوبی داشت ولی وقتی روشن بود صدا می داد صدای ویز ویز مثل صدای زنبوری که در گوشت صدا بده
همه نمی تونستن چراغ زنبوری رو روشن کنن قلق داشت هر چی فکر می کنم من هیچ وقت این چراغ رو روشن نکردم .
کم کم به این چراغ پر نور عادت کرده بودیم و اونو هم جزئ اعضای خانواده می دونستیم هر روز صبح مامان شیشه این چراغ رو تمیز می کرد ومخزن اونو پر از نفت می کرد و روی بخاری می گذاشت که اماده باشه برای شب .
انگار این چراغ معجزه می کرده هر شب همه ما کنار اون می نشیتیم و کار می کردیم چه خوب بود
چراغ زنبوری
اما برای اینکه چراغ گرد سوز دلش نگیره اونو هم روشن می کردیم و در راه رو می گذاشتیم
چراغ بادی هم توی اشپز خونه کنار چراغ سه فیتلیه ای بود وبعد کم کم چراغ پر موش اومد که اون هم در پخت و پز خیلی به ما خدمت کرد
انشالله همیشه چراغ خونه هاتون روشن باشه
چه با زنبوری و چه با گرد سوز و چه با علاالدین و چه با پرموس و چه با لوستر های چند شاخه