وقتی مامانم صبح های روزهای سرد می خواست سماور را روشن کند ، سرش را خم می کرد و دو تا زاتوهایش را روی زمین فشار می داد تا نگاهش به دریجه سماور مسلط باشد و فیتلیه سماور را بتواند روشن کند ، اما کبریت نم کشیده بود روشن نمی شد ، گاهی تمام قوطی کبریت را یکی یکی می کشید شاید از کبریت جرقه ای بلند شود ، کبریت ها نم کشیده بودند !!!! ، همه چیز سخت حتی روشن کردن یک کبریت ، اما حالا کبریت از زندگی ما حفظ شده ، خیلی زود همه چیز شعله ور می شود ، کبریت نم دار ، روشن
↧