Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1788

شستن لباس در روز های برفی زمستان

$
0
0
از صدای تلمبه زدن پریموس بیدار شدم هنوز هوا تاریک بود خیلی آهسته از اتاق بیرون امدم و به اشپزخونه رفتم 

دیدم مادر در تدارک گرم کردن اب برای شستن لباسه  

یک دیگ اب روی چراغ خوراک پزی (سه فیتیله ای) یک دیگ اب روی علاءالدین و یک دیگ اب هم گذاشت روی چراغ پریموس 

او گفت امروز هوا کمی بهتره باید لباس شست

هوا تاریک بود سماور قل قل می کرد و قوری چای روی سماور بود 

بابا صبحانه اش را خورد و گفت :امروز زمین خیلی یخ زده است بدون دوچرخه می روم 

کم کم بچه هابیدار شدن وچای صبحانه را از دست مادر گرفتن و نوش جان کردند و هر یک به دنبال کار خودشان رفتند .

در این فاصله مادر کوفته ها را قل قلی کرده بود  ودرون دیگ مخصوص کوفته انداخته بود  درب ان را گذاشت تا ظهر غذا داشته باشیم 

هوا بشدت سرد بود او دو تا طشت لباس شویی را در حیاط روی اجاقی که درست کرده بود گذاشت و هیزم های زیر طشت را روشن کرد و اب های داغ را داخل طشت ریخت  

او با اجر برای خودش صندلی درست کرده بود که روی طشت لباس مسلط باشه 

انبوهی از لباس کنار دستش بود صابون بر گردون رو بر داشت و شروع کرد به صابون زدن لباس ها

یکی یکی لباس ها رو می شست و می گذاشت داخل طشت بغل دستی خودش که باید یک بار دیگر لباسها را با تاید شستشو بدهد  که بهتر تمیزشود . ( دو بار شستشو  یک بار  اب مالی  و یک اب کشیدن درون حوض پر از یخ بدون دستکش پلاستیکی )

برف شروع به باریدن کرد ولی او همچنان می شست و می شست 

با اینکه زیر طشت روشن بود ولی اب خیلی سرد شده بود 

لباسها را درون حوض  پر از یخ  اب کشید و روی طناب لباس که در کناره حیاط نصب شده بود پهن کرد 

در این هنگام ساعت دوازده ظهر را نشان می داد 

او گفت باید بروم ناهار را اماده کنم 

دستانش که  از شدت سرما سرخ شده بود زیر بغلش گذاشته بود وبه سمت اشپزخونه حرکت کرد 

گوفته ها پخته شده بودو ما هم نوش جان کردیم 

 لباسها  روی بند یخ بستن و قندیل هایی از یخ درست شده بود ولی مامان می گفت  تا بهار که خشک می شه زمستون به اسمون نمی مونه 

شستن و خشک کردن لباس در زمستان مصیبت بود  اگر لباسی که می خواستی بپوشی خشک نشده بود انرا روی بخاری می گذاشتی تا خشک شود که بارها و بارها از بی دقتی که می کردیم لباسهای بافتنی نازنیی که مامان بافته بود می سوخت . گاهی هفته ها خورشید را نمی دیدیم و مامان مجبور می شد طنابی در اتاق نصب کند و لباسها را از سرمای حیاط نجات بدهد 

زحمت مادرانه  در روز های سرد و برفی تهران      درود بر مادر م 

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1788

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>