از خونه ای بگم که از داخل حیاط سه طبقه بود و از کوچه دو طبقه . آشپز خونه در انتهایی ترین مکان ساختمان بود اتاقک زیر شیرونی . باید دو تا پاگرد را طی می کردی تا به نقطقه ای که خوشمزه ترین غذا ها پخته می شد می رسیدی . فسنجونی که روی چراغ والر خواراک پزی از شب تا صبح در حال پختن بود. بی نظیر بود . مادرم خانمی بود که همیشه خونه اش سبز بود ، وقتی وارد حیاط خونه با اجر بهمتی قرمز می شدی اولین چیزی که توجه شما به آن جلب می شد ، سبزی های شسته شده بود که روی لبه حوض
↧