یک قل دوقل
با داشتن پنج سنگ که اندازه ان از فندق بزرگتر و از گردو کوچکتر بود یک بازی هیجانی بر پا می کردی
تعداد افرادی که در این بازی بودند حد اقل دو نفر بود ولی بیشتر اوقات تعداد از دو نفر هم بیشتر می شد.
مناسب ترین سنگ ها را از رود خانه تهیه می کردیم .
رود خانه مملو از اب بود سنگها درون رودخانه زیبایی خاصی داشتند رود خانه پرا از سنگهای رنگی بود ما هم پنج سنگ برای یک قل دوقل بر می داشتیم و نا گقته نماند که کیسه ما پر از سنگهای زیبا می شد بعضی های انها صاف بود که کار برد دیگری داشت .
و اما چگونه با این پنج سنگ بازی کنیم .
اولین مرحله این بود که باید نفر اول بازی کن تعیین شود.
پنج تا سنگ را در کف دست راست نگه می داشتیم و با یک حرکت سنگها را به پشت دست منتقل می کردیم
هر کس تعداد بیشتری از سنگها را پشت دست داشت او نفر اول بود (اسم این کار بار اوردن بود)
دونفری روبروی هم می نشستند نفر اول سنگها رامی ریخت (ریگ ) بعد یکی از سنگها را بر می داشت (یک قل ) به هوا برتاب می کرد و یک سنگ از زمین بر می داشت این کار را تکرار می کرد تا چهار سنگ روی زمین بر داشته شود (سنگها را یکی یکی بر می داشتیم )
مرحله دوم
سنگها را با دست راست روی زمین می ریختیم یک سنگ (یک قل ) بر می داشتیم و حالا یک قل را به بالا پرتاب می کردیم سنگها را دو تا دو تا بر می داشتیم (وقتی می خواستیم به بازی هیجان بدهیم نفر مقابل سنگهای روی زمین را او انتخاب می کرد که کدام سنگ با کدام باشد بازی کمی مشکل می شد )
مرحله سوم
که سه قل گفته می شد
در این مرحله سنگها روی زمین ریخته می شد یک سنگ را بر می داشتیم ( یک قل) به هوا پرتاب می کردیم و یک سنگ را برمی داشتی و بعد مجددا"یک قل را به بالا پرتاب می کردی و سه سنگ باقی مانده روی زمین را یک جا بر می داشتی
مرحله چهارم
در این مرحله باز هم سنگها را روی زمین می ریختی حالا یک قل را بر می داشتی و به هوا پرتاب می کردی و چهار سنگ را با هم از زمین بلند می کردی
تا این مرحله تقریبا آسان بود و بازی کن به این مرحله می رسید و به بازی ادامه می داد در صورتی که نمی توانست ار این مرحله ها گذر کند بازی را به نفر مقابل می داد و توقف می کرد و اما ادامه بازی
مرحله پنجم
اسمش دروازه بود
حالا دست چپ هم باید به بازی بیاید
انگشت شصت دست چپ را روی زمین قرار می دادیم تا انجا که می توانستیم دست را باز می کردیم و انگشت اشاره را روی انگشت میانی ( بزرگترین انگشت )می گذاشتیم و یک راه برای عبور سنگ درست می کردیم (دروازه)
سنگ ها رادر دست راست قرا ر می دادیم دست راست را
از زیر ساعد دست چپ عبور می دادیم و از روی دست چپ (همان دروازه) سنگها را روی زمین می ریختیم
حالا نفر دوم یکی از سنگها را انتخاب می کرد که باید اخرین سنگی باشد که از داخل دروازه عبور کند که اون سنگ حتما جلوی در وازه بود ( به این سنگ عروس می گفتند) بعد بازی کن یکی از سنگها را بر می داشت و به هوا پرتاب می کرد و یکی یکی سنگها را از دروازه عبور می داد مشروط به اینکه نباید به عروس خانم بخورد وگرنه سوخته به حساب می آمد به این ترتیب تمام سنگها از دروازه عبور می کردند و اخرین سنگ که عروس خانم بود هم از دروازه عبور می کرد دست چپ را جمع می کردی (دروازه را می بستی) وحالا یک قل را بالا می انداختی و چهار سنگ پشت دروازه را یک جا جمع می کردی
گاهی اوقات بسته به قرار داد بازی وقتی می خواستی از دروازه سنگها را عبور دهی یک ضرب این کار را می کردی و گاهی دو ضرب و گاهی سه ضرب
که هیجان بازی بیشتر می شد.
مرحله ششم
بشکن نشکن
پنج سنگ را روی زمین می ریختی یکی را بر می داشتی به هوا پرتاب می کردی طوری باید سنگ را از زمین بر داری که به سنگ کف دست بخورد و صدا بدهد ( دو تا از سنگها باید هنگام بر داشتن صدا می داد که بشکن بود و دو تا بی صدا از زمین بر داشته می شد که نشکن بود)
مرحله هفتم آبشار
دست چپ را مایل طوری روی زمین قرار می دادی که کف دست مقابل نفر روبرو باشد (چهار انگشت روی زمین و دست حالت ایستاده) وبعد پنج سنگ را با دست راست روی دست چپ سر می دادی و سنگها پخش زمین می شد حالا یکی را انتخاب می کردی و دو تا دوتا سنگها را از ز مین بر می داشتی ( ابشار از رو و بعد آبشار از پشت )
مرحل هشتم
دست چپ را بعد از ریختن سنگها از رو روی زمین قرار می دادی و یکی از سنگها (یک قل )را بر می داشتی یک قل را بالا می انداختی و یکی یکی سنگها را کف دست چپ می گذاشتی و بعد یک قل را بالا می انداختی و هر پنج سنگ را از کف دست بر می داشتی .
شش انداز (مرحله نهم )
در این مرحله سنگها را روی زمین می ریختی یک قل را بر می داشتی به هوا پرتاب می کردی یک سنگ را بر می داشتی حالا یک قل و دوقل را با هم به هوا پرتاب می کردی سه قل را بر می داشتی حالا یک قل و دوقل و سه قل را به هوا پرتاب می کردی و چهار قل را بر می داشتی
کپ کپ ( مرحله دهم)
در این مرحله هر پنج سنگ را در دست راست قرار می دادی یک قل را بالامی انداختی و چهار سنگ را به زمین می کوبیدی ( به زمین می گذاشتی ) و بعد یک قل را بالا می انداختی و چهار سنگ را بر می داشتی
این مرحله ( کپ کپ) اخرین مرحله بازی بودکه پنج بار تکرار می شد و با صدای بلند می گفتی کپ کپ یک کپ کپ دو کپ کپ سه کپ کپ چهار کپ کپ پنج فرباد پابان بازی
ودر پایان سنگها را کف دست راست می گرفتی با یک حرکت سنگها را پشت دست قرار می دادی
و نفر مقابل انتخاب می کرد که یکی بماند و بقیه را به زمین بریزی و در پایان یکی می ماند وشما انرابا یک حرکت معمولی به کف دست هدایت می کردی که امتیاز می گرفتی و یا اینکه با یک حرکت چرخشی به کف دست هدایت می کردی که به ان چکشی می گفتند و امتیاز بیشتری داشتی
در پایان هر دو نفر از بازی شاد بودن و به بردن و باختن فکر نمی کردند و با هم یار و دوست همیشگی بودند
در این بازی دستها کار می کرد و چشم باید خوب سنگها را تعقیب می کرد و فکر هم سنگها را از جای خود حرکت می داد
این بازی خیلی طولانی بود گاهی نیمه کاره می ماند و بقیه بازی را در روز های دیگر انجام می دادیم
وقتی شب بازی می کردیم و به کپ کپ می رسیدیم امامانم می گفت حتما خونه مورچه می گذارد بازی رو تموم کنید زیا د که بازی کنید آواره می شوید .