تولدت مبارک فرزندم وقتی برای اولین بار پرستار تو را بغل من گذاشت ، دستان زیبا و تمیز و نرمت را درون دستان خودم گذاشتم و به انگشتان کوچکت نگاه می کردم ، دستان من صاف سفید و ناخن هایم را کوتاه کرده بودم و انها را کاملا سوهان کشیده بودم که به تو آسیب نرسانم ، (، این اتفاق وقتی برادرت نوزاد بود و در بغل من بود رخ داده بود ، و صورتش را خراش انداخته بودم )، هنوز ناراحتم ، موهایت مثل موهای خودم مشکی بود می درخشید و از زیر کلاه پارچه ای بیرون زده بود ، پوست.
↧