بخاری های نفتی داستان های خودشان را دارد وقتی زمستون میشه به یاد شبکه های نفت دویست لیتری کنار حیاط ها می افتم آدمها مثل کنجشک نبودند ، که بهشون بگن اونوقت که جیک جیک مستونت بود فکر زمستون نبود ، برای پر کردن این بشکه های ۲۰۰ لیتری پدر به شعبه نفتی می رفت و سفارش نفت می داد ، و کارگر شعبه کالن هایی از نفت با گاری دستی می آورد و می ریخت توی بشکه تا توی سرمای زمستون نفت داشته باشیم . همه به فکر زمستون بودند ، مثل مورجه و اما یک بخاری دیواری داشتیم که اتاق
↧