به یاد مادرم او اول ماه های قمری اش رشته می پخت وبین همسایه های کوچه تقسیم می کرد . وقتی اش تقسیم می شد شکر خدا می کرد و می گفت برای سلامتی بچه هام پختم ، وقتی می گفتیم چرا همیشه ، اش رشته ؟ خیلی قاطع می گفت : رشته کار میآید دستم . او اعتقاد داشت روز اول ماه یک نفر که او تعیین کرده بود اول بیاید خونه را پابزاره تازه اون پا پری به تمام اتاق ها باید سر بزنه ، و بلند بگه ، سلامتی آوردم، دل خوش ..........
↧