چه زیبا بود سفره افطار ان سالهای دور قبل از اینکه اذان مغرب بشه سفره افطار پهن میشد و همگی دور سفره می نشستیم و مادر عزیزم کنار سماور ، او استکانها را تا نیمه اب جوش ریخته بود و داخل سینی ردیف کرده بود ، به محض شنیدن الله اکبر از رادیو اب جوش را میخوردیم ، بهترین زمان ، دور هم ، بودن بود. پدر اخرین نفر بود که افطار میکرد چون پدر میخواند ."اللهم لک صمنا وعلی رزقک افطرنا فتقبل منا انک انت السمیع العلیم "وترجمه ان دعا خدایا برای تو روزه گرفتم وبه روزی تو
↧