مادرم یک دیگچه مخصوص پختن کوفته داشت ، همه چیز اون خونه با اجر های بهمنی قزمزش قانون داشت حتی پختن کوفته . کوفته های اوبی نظیر بود وقتی همه کوفته ها ی توی دیگچه میامدن روی اب تماشایی بود اخه کوفته ها روی چراغ سه فیتیله ای پخته میشد خیلی اروم .واما یواش یواش کوفته ها می رفتن ته دیگچه و اب روی کوفته ها نارنجی میشد که نشان از پختن کوفته بود . وقتی از مدرسه می امدیم از درب حیاط می فهمیدم ناهار کوفته داریم چون بوی مرزه تمام حیاط را گرفته بود ، چه خوشمزه بود
↧