Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1788

داستان یک ملخ

$
0
0
سالهای خیلی دور تابستان به روستایمان رفته بودم . در انجا بچه ها تفریح های جالبی داشتند که یکی از آنها بالای کوه رفتن بود در یکی از روزهای گرم تابستان با یکی از دوستان که چند سالی از من بزرگتر بود به بالای تپه ای (تنگل خانه )که در وسط روستا بود و تمام روستا در زیر پایمان بود رفتیم دوستم با دستان کوچک خود ملخ می گرفت و بعد از چند دقیقه انها را رها می کرد و با هم به پرواز ملخ ها نگاه می کردیم . ومی خندیم .

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1788

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>