وقتی به انتهای نامه می رسیدیم ، گاهی این جمله را می نوشتیم ، هرکس زحال ما پرسان یک به یک سلام و دعا برسان . ویا اینکه : ای نامه که می روی به سو یش از جانب من ببوس رویش . و هر وقت که بغض می کردیم چشمانمان پر از اشک می شد . با این جمله نامه را به اتمام می رساندیم خوشا روزی که با هم می نشستیم قلم بر دست و کاغذ می نوشتیم قلم بشکست و کاغذ بر هوا رفت نمی دانم محبت ها کجا رفت . نمی دانم ، نمی دانم ، نمی دانم !
↧