Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1798

همگی در یک جمعه شاد ، دور هم بودیم

$
0
0
وقتی جمعه می شد خو نه آجر بهمنی قرمز حال و هوای دیگه ای پیدا می کرد . پراز صدا و هیاهو می شد . یکی می گفت"دفتر مشق منو خط کشی کن ، دو خط کنار هم با مداد قرمز سوسمار نشان ، بکش یکی یک ورقه به اندازه A4 ( ورقه مخصوص رسم کشیدن ) در دستش بود و می گفت من امروز باید رسم بکشم ، یکی می کفت: من شنبه امتحان تاریخ دارم ، بلند بلند تاریخ می خوند . یکی بلند بلند شعر حفظ می کرد ، بی بی هم می گفت ، هما بیا بهت دیکته بگم ، گاهی هم بی بی می گفت کتابت را بده من نگه دارم

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1798

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>