رمضان هنگام عروب ساک به دست و نگاه بر آسمان بود و به غروب خورشید نگاه می کرد ، او گفت شوال نیامد ،من باید یک روز دیگر مهمان خانه شما دوستداران ماه رمضان باشم ، او خوشحال برگشت ، و گفت امسال من ۳۰ روز ه هستم . رمضان گفت من می روم اما زودتر از فروردین به خانه های شما می آیم . و در پایان گفت هیچ کس ماندنی ، نیست ، قدر روزهایمان را بدانیم ، وپیشاپیش عید را تبریک گفت و منتظر ماند تا شوال را ببیند .
↧