کولر دا روشن کردم هیچ واکنشی از خودش نشون نداد ، و بعد به من گفت : من همیشه شما راخنک می کردم دیگه خسته شدم . گفتم حالا نوبت من است ، صورتم را جلوی دریچه کولر گرفتنم ، به چپ و راست حرکت دادم ، هم کولر خنک شد و هم من کولر خندید و من هم فاه فاه با او خندیم ، باد بزن های زیبا کجایید شما ،
↧