سلام گلدان هایم
سلام بر تمامی شما روز جمعه روز آب دادن به گلدان هایم است ، آنها خیلی سبز و با نشاط هستند ، روز جمعه اول صبح به دیدن آنها می روم ، من مهمان آنها هستم ، کادویی که برایشان می برم آب است بعد از سلام و...
View Articleمنتظرم
نمی دانم پنج سنبه و جمعه منتظرتان باشم یا ، شنبه و یکشنبه اما من هر روز منتظر شما هستم
View Articleدانه های گل نیلوفر
از گل نیلوفر خاطرات بسیاری دارم ، آن زمانی که در خانه آجر بهمنی قرمز زندگی می کردم ، خانه پدری باغجه ای داشتیم که فصل به فصل پدر گل می کاشت ، گل نیلو فر و گل لاله عباسی در تمام حیاط ها بود حتی حیاط...
View Articleخش خش کیسه پلاستیکی
اون وقتها گربه ها به دنبال شکار موش بودند ، تا شکمی از عزا در اوردند . اما امروز بدنبال آدمهایی دوان دوان می کنند که یک کیسه پلاستیکی در دست داِرند، گربه ّدله ، هر پلاستیکی غذای تو داخلش نیست ، به فکر...
View ArticleArticle 0
پستچی همیشه دو بار زنگ می زند پستچی محله، دیگر تو را نمی بینم ، که ازت سوال کنم ؟ من نامه دارم . ؟ پستچی همیشه دو بار زنگ می زند ( اسم کتاب )
View Articleاحترام به طبیعت
دیروز هنگام خرید ، از کیسه پلاستیک هایی که از خاته برده بودم ، از اتها استفاده کردم ، ( سه مزتبه استفاده) فروشنده هم خوشحال شد ، دیروز هیچ کیسه پلاستیکی به خانه نیاورده ام . من همیشه دو کیسه پارچه ای...
View Articleخیاطی
امروز می خواهم یک الگوی دامن بکشم به یاد اولین روزی که به کلاس خیاطی رفتم ، در سال ۵۱ که تازه دیپلم گرفته بودم ،مادرم گفت دوست دارم به کلاس خیاطی بروی و خیاطی مد روز را یاد بکیری ، ( خیاطی با الگو ) من...
View Articleبلا تکلیف در پخش ساعت برنامه رادیویی
طبق معمول بعد از فرایض دینی ، رادیو را روشن کردم ، برنامه همیشکی رادیو نبود تعجب کردم ، !!!!!!، و بعد موزیک ( آرم ) برنامه سلام صبح به خیر نواخته شد و آقای مجری یک سلام بلند بالا به کارمندان عزیز کرد و...
View Articleفراق ، فراغ
زمانی که مدرسه می رفتم زنگ درس دیکته برام سخت بود به عبارتی دیکته را دوست نداشتم، یکی از خاطره های آن نوشتن این دو کلمه بود فراق و فراغ وقتی معلم می گفت فراق ، فراغ باید کمی مکث می کردی و بعد می نوشتی...
View Articleوقتی در شهر بزرگ زندکی می کنی ؟
اول هفته بود چرخ دستی خود را بر داشتم و برای خرید رفتم ، پل عابر پیاده که رو به روی میدان میوه و تره بار است دارای سی پله است ،وهمچنین دارای اسانسور هم می باشد ، نگاه بر حرکت آسانسور ، دیدم خانمی از...
View Articleباد بزن های دستی
کولر دا روشن کردم هیچ واکنشی از خودش نشون نداد ، و بعد به من گفت : من همیشه شما راخنک می کردم دیگه خسته شدم . گفتم حالا نوبت من است ، صورتم را جلوی دریچه کولر گرفتنم ، به چپ و راست حرکت دادم ، هم کولر...
View Articleبادبزن های کاغذی
وقتی مدرسه می رفتیم خیلی با صفا بود وقتی هوا ی کلاس گرم بود ، همه با هم دست به کار می شدیم و شروع می کردیم به درست کردن بادبزن ، همه با هم ، یک دو سه یک ورق از دفتر چه جدا می کریدیم ، ( صدای کاغذ قیژ)...
View Articleتقویم تاریخ
وقتی زنگها به صدا در می ایند ، چقدر خوشحال می شویم ، که آن زنگ خبر از عروسی ، سفر مکه ، بدنیا آمدن فرزند ، ..... ، این زنگها خوش خبرند ، زنگها را از زنگ زدگی خارج کنیم .
View Article