همیشه از تاخیر های هواپیما اعتراض داریم اما قصه امروز جهت عکس آن است. ،یکی بود و یکی نبود ، شیراز بودیم و پدر و مادر عزیزم مسافر شیراز بودند . صبح زود خیلی با عجله آماده شدیم و به فرودگاه رفتیم ، هنوز یک ساعت مانده بود که هواپیمای آنها به زمین بنشیند . اما اطلاع داشتیم که هواپیما چند دقیقه ای است که از فرودکاه مهر آباد تهران بلند شده و به مقصد شیراز در حال پرواز است ، خیلی خوشحال که یک ساعت زود تر در در سالن فرودگاه شیراز هستیم ، ناگهان صدای مادرم را شنیدم
↧