زندگی سر بلایی و سر پاینی دارد، این را بی بی جونم می گفت .، بعد از مدت زمان طولانی بیماری . این طور تنطیم شد و تصمیم گرفتیم به سفر برویم که دیدار نوه یمان بود . اولین کار به خدمت اقای دکتر رفتیم که داروهایی که بیمار مصرف می کند در برگه ای بنویسد و مهر و امضاء کند که بتوانیم همراه خود داشته باشیم ، ( از فرودکاه خارج شویم ) و بعد ملاقاتی با جراح داشتیم و اجازه رفتن را گرفتیم . با لبی خندان و دلی پر از امید و آرزو ساک سفری را بدست گرفتیم وارد فرودکاه شدیم .
↧