برای آماده کردن لباس، برای پیاده روی به اتاق خواب رفتم اتاق خیلی تاریک بود ، برق خیابون ساعت ۶ و ۱۵ دقیقه صبح خاموش می شود هیچ نوری در اتاق نبود ، و برای اینکه آقای پدر بیدار نشوند هیچ چراغی روشن نکردم ، اینجا بود که از حس لامسه کمک گرفتم ، درب کمد لباس را باز کردم ، و شلوار و پالتو را خیلی زود برداشتم ، و اما جوراب یک جاجورابی به درب کمد از داخل دارم که چهار جیب دارد ، دستم را داخل اولین جیب کردم بعد از لمس چندین جوراب به هدفم که جوراب گرم زمستانی بود
↧