Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Browsing all 1870 articles
Browse latest View live

پرده های زمستانی

ژاکت های بافتنی ، جوراب ها پشمی ، کلاه پشمی ، دستکش ، روسری کلفت واما پرده های زمستانی هر فصلی برای خودش ادابی داشت ، در فصل زمستان باید, باپرده اتاق ها گرم شود . اول که به فکر کرسی گذاشتن و ذغال و...

View Article


Article 0

صدای سکوت یک کلاغ هم از روی بوم ما ، پرواز نکرد !! سکوت

View Article


گفتار نیکو استاد مهربانم از ‌پخش شبکه رادیویی برنامه خانه و خانواده

تا شب نشده گله از روز مکن

View Article

حس لامسه

برای آماده کردن لباس، برای پیاده روی به اتاق خواب رفتم اتاق خیلی تاریک بود ، برق خیابون ساعت ۶ و ۱۵ دقیقه صبح خاموش می شود هیچ نوری در اتاق نبود ، و برای اینکه آقای پدر بیدار نشوند هیچ چراغی روشن نکردم...

View Article

گفتاری از سعدی شیرازی

ابر اگر آب زندگی بارد . هرگز از شاخ بید بر نخوری با فرو مایه روزگار مبر کز نی بوریا شکر نخوری

View Article


کلاغ فهمیده

وقتی از آسانسور پل عابر بیرون آمدم دیدم روی پل عابر یک کلاغ با آرامش داره راه میره با خود گفتم کلاغ محله هم رعایت می کنه از، روی پل عابر عبور میکنه ، کلاغ فهمیده هم اکنون

View Article

چه خوش باشد که مهربونی هر دو سر باشد. و گرنه باعث درد سر باشد

خیلی خوشحالم که با دوست عزیزم که اون سر دنیاست. ولی قلب هایمان با هم یکیست ، صحبت کردم ممنون خدا جانم خدای مهربونم خوشحالم ، که هنوز گوشم شنواست می توانم بشنوم عالی بود خبر از سلامتی آنها گرفتم مهربونی...

View Article

صبح ۲۳ دی ماه به خیر و خوشی

خدا را شکر صبحی دیگر را شروع کردم ، از امروز کاری به فردا نیانداز چو فردا شود فکر فردا بکن فرصت ها مانند ابر می گذرد

View Article


نمناک شد

امروز بعد از چندین روز انتظار چند قطره باران بهاری داشتیم که به سختی زمین خیس شد و به آسانی زمین خشک شد ،

View Article


Article 0

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری همه از بهر تو سر گشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

View Article

Article 1

سلام تولد حضرت علی ، مبارک باشد ،

View Article

پدرم سلام

پدرم چگونه می توانم یک جمله برایت بنویسم ، آیا می توانیم کتاب پدر را خلاصه کنیم کتاب پدر هرگز پایانی ندارد ، او تاریک می رفت و تاریک می آمد، مادرم همیشه می گفت : وقتی صبر پدرت را می بیتم به یاد حضرت...

View Article

هسته هیچ میوه ای را دور نیاندازیم

برای پیاده روی به پارک رفتم کارگران مشغول کاشتن گلهای بنفشه بودند از درب ورودی کارگر شروع کرده اند ببه کاشتن گلها با آرایشی متفاوت از هر سال ، به سمت گل یخ رفتم با آنها صحبت کردم. خیلی قشنگ شده جاتون...

View Article


مشق شب

گفتن کلمه دوستت دارم بسیار قدرتمند است ، با قلم درشت بنویسیم دوستت دارم

View Article

سرنوشت یک کوبلن

یکی بود و یکی نبود سالهای خیلی دور آخر شب از پارک بر می گشتیم ، کنار پیاده رو یک جوان در تاریکی شب نشسته بود و به کوبلن هایی که روی زمین چیده بود نگاه می کرد . نوری کم روی کوبلن ها بود این نور از چراغ...

View Article


زمستان های طهران

زمستان های شهرمان طهران، به یکی بود و یکی نبود تبدیل شده وقتی زمستون میشد یکی از مشکلات مادرم خشک کردن لباسها بود او معتقد بود لباس باید هوا بخوره ، اما با زمستون برفی پشت بام رفتن ممنوع می شد ،و او از...

View Article

دانش اموز، مسجد ، زمستان

به مسجد رفتم ، دیدم تعدادی دانش آموز از پله های مسجد بالا می روند و مربی آنها هم پشت آخرین نفر دانش آموزان بالا رفت خوشحال شدم وقتی شادی و نشاط و زندگی را در صورت آنها دیدم . هم زمان با دانش اموزان وا...

View Article


Article 2

زمستون خودی نشون داده و میگه من هستم

View Article

آب را گل نکنیم

کوچک ها را بزرک نکنیم گذشت ،

View Article

ممنون خدا جونم

حیف روز به این قشنگی نیست که آدم بخوابه روزی زیبا دارم با نم نم بارون و گاهی هم دونه های برف پیاده روی امروز بسیار عالی بود و راحت نفس کشیدم خدایا ممنون

View Article
Browsing all 1870 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>