شهرمان طهران سفید پوش شده بود هوا بشدت سرد
حوض حیاط خانمان یخ بسته بود به سختی دستمان را داخل حوض می کردیم و صورت خود را می شستیم
بعد از صبحانه لباس مدرسه را پوشیدیم و جورابهای خود را به پا کردیم و همراه خواهر راهی مدرسه شدیم
تمام راه مواظب بودیم که روی برف یخ زده سر نخوریم با هزار سلام و صلوات به مدرسه رسیدیم
دستم مثل چغندر سرخ شده بودو نمی توانستم خودکار را محکم توی دستم بگیرم و دیکته بنویسم تمام مدت به سرمای دستم و پاهای خیسم فکر می کردم کلاس تمام شد و راهی خانه شدیم
در بین راه از شدت سرما می دویدیم تا زودتر برسیم
با شتاب درب حیاط را کوبیدیم و مادرم که مشغول پختن غذا بود با صدای بلند گفت چه خبره ؟ مگر سر آورید ؟امدم صبر کنید!!!!!
به داخل اتاق رفتیم کرسی مرتب تمیز تشک ها گرم اما درهای اتاق چهار تاق باز
به زیر کرسی خزیدم و سرم را زیر لحاف کردم به سختی پاهایم را در کنار منقل ذغالی گذاشتم
همه با هم در یک زمان خودمان را به زیر کرسی رساندیم
پاهایمان را هر از گاهی به شوخی به پای دیگری می زدیم تا گرما و سرمای جورابهایمان را با هم امحان کنیم
دیگر نمی توانستیم از بخارهای جوراب هایمان سرمان را زیر کرسی بگذاریم در زیر کرسی همه به دنبال پای پدر بودیم .گرمی پای پدر بی نظیر بود و با پدر دل گرم هم می شدیم.
بهترین دور هم بودن را داشتیم دیگر سردمان نبود سرما بهانه بود ما دوست داشتیم کنار هم باشیم چه کرسی گرم باشد و چه سرد !!!!ما با هم گرم بودیم و گرم گفتگو !! ضرب المثل می گفتیم و جدول ضرب حاضر می کردیم مشاعره می کردیم این بازی های زیر کرسی بود با جورابهای خیس
کم کم گرم شدیم و همگی با هم در زیر کرسی خوابمان برد .
چه خوش بودیم آن روزها بله گرمی جورابهایمان به گرمی دل هایمان گزه خورده بود
گرمی پا های پدر معجره گر بود پدر جان روحت شاد