آدم هیچوقت از جایی که هست راضی نیست
گفتگویی بین سوزنبان و شازده کوچولو شازده کوچولو گفت :سلام !سوزنبان راه آهن گفت :سلام!شازده کوچولو پرسید: تو اینجا چه می کنی؟سوزنبان گفت: من مسافران را دسته دسته می کنم و قطارهای حامل هر دسته را گاهی...
View Articleدر چنین روزی
امروز روزی است که من مادر شدم روزی خوشحال و شاد تنهایی شاد بودم تنهایی می خندیم و در دلم گریه می کردم مومن غمش در دلش است و شادی بر لبش هرگز غمگین نباشید همیشه بخندید تمام روز های خدا زیباست...
View Articleکوچه های آشتی کنون
از پشت پنجره چوبی اتاق به بیرون نگاه می کردم زنی را دیدم که یک دستش به دیوار است و یک دستش هم در دستان زن دیکری است و خیلی آرام حرکت می کند . مردی نان بدست خیلی آهسته از پشت سر این دو زن حرکت می کرد...
View Articleمهربان ترین فروشنده محله صدایی مهیب
از صبح زود در تلاش پختن رب گوجه فرنگی بودیم یک دیگ بزرگ گوجه فرنگی صاف شده روی اجاق بود و داشت قل قل می کرد بچه ها در حیاط مشغول بازی بودند و فریاد شادی سر داده بودند و خوشحال مادر بزرگ رب را هم می...
View Articleنامه ای برای خدا
خدا ی مهربون زیبایی نگاهت را می بینم ممنون از این نگاه زیبایت که از بنده ات دریغ نداشته ای بنده ات هما
View Articleتابلوهایی زیبا به وسعت تمام دنیا
فصل گندم چینی بود همراه بی بی با خواهر و دختر عمو راهی مزرعه گندم بابا بزرگ شدیم راه مزرعه به خونه خیلی دور بود بی بی از جلو می رفت و ما هم پشت سرش و گاهی هم بر عکس می شد تمام طول راه ما باری می...
View Articleدرد دل دکمه
ماه مهر است به یاد مهربانی های مادران دوختن روپوش تمام شده بود و در صف دوختن دکمه قرار گرفته بودن که مهمترین اصل یک روپوش مدرسه بود دکمه چقدر لباسهایمان با دکمه شیک می شد و تو دل برو اولین روپوس...
View Articleآسمانی پر از قاصدک
کنار پنجره رفتم قاصدک ها در حال پرواز پنجره را گشودم قاصدک ها رقص کنان وارد اتاق شدند قاصدک ها برآیمخبرهای خوش اورده بودنذ چه خوشحال هستند چه زیباست آسمان پر از قاصدک
View Articleمنم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن
View Articleنیلو فر قرمز و بنفش خوشحال
امروز وقتی صبح گلدان های بالکن خانه ام را آب می دادم گلهای نیلوفر خندان و زیبا با هم خنددیم و قهقهه زدیم امروز همه خوشحال من تو او ما شما ایشان همه و همه خوشحال حتی نیلوفر های توی گلدون
View Articleبه واقعیت پیوست
در نا امیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است دوستان عزیزم بشناسید خدا را هرکجا یاد خدا هست سقف آن خانه قشنگ است .
View Articleچه روز های قشنگی است
روزهایی که رنگش با روز های دیگر فرق می کند رنگ خوشحالی دارم رنگی که نمی توانم با هیچ رنگی عوض کنم خوشحالی پاییز ها را مرور می کنم و لی امسال برایم پاییز زیبایش وصف ناپذیر پاییز شادی تک تک درختان...
View Articleدستان معجزه گر او
چند ماهی به ماه محرم مانده بود راهی روستایم شدم به خانه خاله رسیدم .پرسیدم خاله کجاست ؟ گفتند به کمک خانم همسایه رفته برای مغز کردن گردو به سراغش رفتم او و دیگر همسایه ها مشغول مغز کردن گردو بودن...
View Articleوقتی طهران طهران بود
وقتی که تمام حروف الفبا را معلم به ما یاد داد بعد از اینکه اسم خودمون را تمرین کردیم و نوشتیم نوبت یاد گرفتن اسم شهرمون شد معلم پای تخته نوشت طهران وبه ما گفت مشق امشب شما این است که نام شهرتون را...
View Articleحاجی لک لک کجایی ؟
روز جمعه بود بابا به مادر گفت امروز می رویم حرم حضزت عبدا لعظیم مادر سماورش داشت قل قل می کرد و چای را دم کرده بود و در تاریک روشنایی صبح پاییزی با پدر داشت صبحانه می خورد . بابا یکی یکی ما را از...
View Articleپنجره
پنجره ات روشن بود به کنار پنجره ات نزدیک شدم اما چراغ پنجره خاموش شدمن در آن تاریکی به خانه بر گشتم
View Articleجورابهای خیس کرسی های داغ
شهرمان طهران سفید پوش شده بود هوا بشدت سرد حوض حیاط خانمان یخ بسته بود به سختی دستمان را داخل حوض می کردیم و صورت خود را می شستیم بعد از صبحانه لباس مدرسه را پوشیدیم و جورابهای خود را به پا کردیم و...
View Article