Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1870

یک شهر و یک اتو بوس

$
0
0

امتحان ثلث سوم را داده بودیم و کارنامه قبولی را گرفته بودیم حالا برای اینکه خنک بشویم و گرمای شهرمان مارا اذیت نکند بقچه ها را بستیم و راهی  سفرشدیم .

آخر هفته بود بابا یک تاکسی گرفت و همه سوار شدیم و به سمت سرچشمه تا راهی ییلاق شویم 

جایی کنار پنجره شستم و به بیرون نگاه می کردم و شاگرد شوفر هم مسافران را یکی یکی داخل اتوبوس می فرستاد تا جایی برای خودشان پیدا کنند هر کس که می امد توی اتوبوس برایش جا بود خانمها مقام داشتند آقایون جای خودشون را به خانمها می دادند و وسط اتوبوس مملو از مسافرانی که روی بقچه هاکف اتوبوس نشسته بودند با یک صلوات محمدی اتوبوس حرکت .

از تر س داشتم زهره ترک می شدم  چشمانم را بسته بودم اتوبوس با سختی فراوان خودش را از شهر خارج کرد  کم کم پنجره را باز کردم که کمی هوای پاک را تنفس کنم که شاید از این سرگیجه اتوبوس سواری خلاص بشوم اما نشد که نشد  صدا هایی می گقت: خانم ما سردمونه پنجره را ببند و از این قبیل فریاد ها 

بعد از طی مسافتی بس طولانی همه خسته شده بودن به قهوه خانه وسط راه رسیدیم و اتوبوس یک ترمز محکم کرد که همه رویهم ریختند و یک یاعلی گفتند و به سر جای خودشون بر گشتند .  اتوبوس متوقف شد.

بابا گفت بچه ها پیاده شوید تا برایتان دوغی بخرم تا سر حال شوید .

همگی پیاده شدیم و دوغی نوش جان کردیم و بعد از فریاد شاگرد راننده  با سرعت سوار شدیم 

تقریبا راه نصف شده بود اتوبوس در جاده خاکی لاک پشت وار  حرکت می کرد  

به جاده ای رسیدیم که فقط اتوبوس ما از ان جاده می گذشت. کوه ها ی  زیبا نمایان شده بود اتوبوس از روی قله کوه در حرکت بود از آنجا تهران را می توانستی ببینی منظره قشنگی داشت هر ترمزی که اتوبوس می کرد مسافران روی هم می ریختند و یک صلوات می فرستاند.

به مقصد رسیدیم و خسته و خواب الود مادر بزرگ و بابا بزرگ به استفبال ما امده بودن و مارا به خانه بردند 

روز پر هیجانی بود بعد از خوردن پلو لوبیا سفید با شکر و شیر برنج و استراحت 

به سراغ بقچه ها رفتیم 

مامان برای ما پیراهن های ریبایی دوخته بود همه با پارچه های چیت گل گلی  

هر کسی برای خودش لباس می دوخت وخودش مدل لباسش را انتخاب می کرد کسی مد گرا نبود طراحی لباس به عهده مامان بود 

لباس ها پیراهن های دور چین  و آستین بلندبا شلوار های چیت و مدل به مدل فرق داشت دامن لباس مهم بود دور چین و دو دامنه و سه دامنه  و استین پفی و مچ دار و یقه چین دار و شلوار ها از سر زانو چین داشت و استین ها هم از ارنج به پایین چین داشت با یک حرکت تمام گلهای دامنت نمایان می شد و زیبایی خاصی به حیاط خانه می داد 

 لباس دو روز تمیز بود وبعد........

دوختن این مدل لباسها معنی خاصی داشت اول اینکه بعد از اینکه سر آرنج لباستت پاره شد دامن لباس کار برد داشت و از ان استفاده می کردند و شلوار ها که سر زانوی ان پاره می شد انرا راهی اشپزخانه می کردند که با ان اتش اجاق را روشن کنند 

ولی حیف شد کاشکی اون شلوار های زانو سوراخ شده الان بود  ؟   چون مد شده !!!!!!

تمام روز بازی می کردیم و بازی    و از هوای پاک لذت می بردیم 

هر وقت اتوبوس شهرمان   "دوردانه "صدا می کرد هیجان زده می شدیم و به ایستگاه می رفتیم شاید مهمانی برایمان امده باشد و شاید بابا برایمان  بادمجان و کدو و گوجه فرنگی فرستاده باشد که تحفه ان روزگار بود 

پیراهن های گل گلی یادش بخیر 

عزیز "دوردانه "شهر ما  یک اتوبوس بود 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1870

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>