پرده اتاق را کنار زدم تا نور زیبای خورشید به اتاق زیبایی بدهد
کبوتری روی نرده بالکن نشسته بود
او به من نگاه کرد و من به او
کبوتر زبان گشود
بالهای مرا بریدند
که به لانه ام بر نکردم
اما کم کم بالهایم رویش دو باره کرد من هم پر و بالم را مخفی کردم
وقتی احساس کردم که دیگر می توانم پرواز کنم
به لانه ام بر گشتم
او پر کشید و به لانه اش برگشت
او خواهد امد
بوی پیراهن یوسف به مشام می رسد