حما م رفتن عید نوروز
خونه تکانی تمام شده و باید اهل خونه همگی به حمام بروندبقچه های حمام که بی شباهت به یک رخت خواب نبود توسط مامان اماده شده بود و هر کدام یک بقچه بدست گرفتیم و پشت مامان به طرف حمام راه افتادیم .حمام...
View Articleوقتی روستایمان دو سگ گله داشت
دو خانم پشت من حرکت می کردند و مشغول صحبت در مورد سگ که ما امده ایم جای سگ ها را گرفته ایم و انها جایی ندارند زندگی کنند پس ما باید این چینین و ان چنان کنیم قدم هایم را سریع کردم به راه رفتن خود...
View Articleبشقاب گل سرخی
بی بی یک جعبه چوبی خیلی زیبا رو ی طاقچه اتاقش بود که به ان مجری می گفتند.( مجری جعبه مخصوص نگهداری لوازم شخصی)بی بی خرامان خرامان از پله های آشپزخونه اومد توی اتاق و بشقاب های گل سرخی را از توی مجری...
View Articleکبوتر ها به خانه هایشان بر می گردند
پرده اتاق را کنار زدم تا نور زیبای خورشید به اتاق زیبایی بدهد کبوتری روی نرده بالکن نشسته بود او به من نگاه کرد و من به او کبوتر زبان گشود بالهای مرا بریدندکه به لانه ام بر نکردماما کم کم بالهایم...
View Articleوقتی نمی دونی
وقتی نمی دونی تولدته صبح خیلی عادی مثل همیشه از خواب بلند می شی وبعد پیامهای تولدت مبارک برات می اید ان جاست که خیلی خوشحال می شوی وبعد زنگ در حیاط را می زنند و از طرف تمام دوستان یک سبد شکوفه گل الوچه...
View Articleسال کهنه رفت و سال نو امد
وقتی سال کهنه بار وبه اش را جمع می کنه و داره میره دل گیر می شویم اما همیشه باید همه چیز نو بشه . سال 95 رفت و جای خودش را داد به سال 96 از اینجا بود که دیدار های صد سال به این سال ها بوجود امد دیدار...
View Articleدر این دنیای مجازی
امروز صبح زود وقتی روی پل عابر پیاده روبری میدان "قزل "قرار گرفتم چشمم به کوه البرز افتاد .با خود گفتم ای کوه تو چقدر زیبایی !!!!!بابرف سفید و رگه های ابی و نورخورشید زیبا تر شده ای!!!! تو را دنیای...
View Articleقصه مادر بزرگ و نوه اش
یکی بود و یکی نبود اون روز هم یکی از روزهای زیبای خدا بود که نوه قصه ما بدنیا امد روزی زیبا نزدیک به بهار تمام کوچه های شهرمون شمشاد ها ش جونه زده بودند و امدن بهار را مژده می دادند .نوه کوچولو در یک...
View Articleآدامس بادکنکی
دور هم جمع می شدیم و همه با هم شروع می کردیم به جویدن ادامس بعد هم زمان شروع می کردیم به فوت کردن ادامس که یک حبابی بزرگ جلوی دهانمان درست بشه اگر کسی می خندید حباب می ترکید و همه می خندیم هر کس می...
View Articleروزی متفاوت
امروز روز متفاوتی بود خیلی فرق داشت خیلی زیاد روزی سرشار از شادی و خوشحالی همه بودیم همه مامان در بالاترین نقطه اتاق روی تخت نشسته بود سفره های دوازده متری پهن شد خیلی گسترده سفره افطاری همه...
View Articleبالکن خانه ما
به بالکن رفتمبه گلدانها نگاه کردم دیدم هیچکدام از گلدانها گل قاصدت ندارد برگشتم !!!!!!!!!قاصدک ها کجا رفته اند!!!!!!
View Articleحباب زیباست اما
ما دو نوع حباب درست می کردیم حباب با ادامس بادکنکی و حبابی با کف صابون واما حباب زیباست اما ماندگار نیست وقتی درون لیف حمام که پر از صابون بود فوت می کردیم و هزاران حباب را روی دستان خود می دیدیم به...
View Articleنمی دونم
نمی دونم تا به حال برایتان پیش امده که مثل مرغ سر کنده باشید و یامثل کلاف سر در گم
View Articleوقتتی نقاشی می کشیدیم
در زمان های دور وقتی نقاشی می کشیدیم کشاورز را خیلی مهربان و دوشت دانشتنی می کشیدیم و یک بیل به دست او می دادیم حیاط خانمان را یک باغچه در کنارش می گذاشتیم و بوته ای سبز رنگ درون ان می کاشتیم اتاق...
View Articleچه اتفاقی افتاده
باغ بدون در نردبان بی پایه درخت بی میوه درختان خشکیده هیچ نشانی از زندگی نیست گفتم چه شده صدایش کردم جوابی نداد تازه فهمیدم چه اتفاقی بیست سال پیش افتاده
View Articleروزی بود و روزگاری داشتیم
سلام :امروز وقتی پاهایم را تکان دادم که برای نماز صبح بلند شوم با خود گفتم خدای من ممنون که امروز هم بیدار شدم .نگاه به اطراف کردم همه چیز پیر بود دستی به گیره های گاز کشیدم و نگاهی عمیق کردم او به من...
View Articleترافیک
ترافیگ هم نعمتی است .اگر ترافیک نباشه ؟ .با چه سرعتی عبور می کنیم خیابون اگر خلوت باشه !!!!!کف خیابون دیده می شود . ماشین ها می خواهند با سرعت و زیکزاکی بروند .وهزاران هزاران وووووووووووو های دیگر...
View Article