Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1875

آشتی با خودم

$
0
0

مدتی بود می خواستم خدا حافظی کنم و دیگر چیزی در این جا ننو یسم اما امروز صبح دیگری است .

با اینکه فکر می کنم از برج میلاد افتاده ام و تمام استخوانهای بدنم خورد شده است اما باید این استخوانهای خورد شده را با امید همیشگی ام محکم کنم و دست یاری به درگاه خداوند بلند کنم و از او مدد بگیرم  یاور همیشگی من اوست .

همین طور که پاییز رنگارنگ است زندگی هم همین طور است گاهی سبز  گاهی زرد و گاهی بی رنگ می شود . وقتی ظرفهای نشسته را درون سینک ظرفشویی می بینیم باید به زمان تمیز بودنش فکر کنیم که چه غذاهای خوشمزه ای داخل این ظرفها بوده با اب فراوان می توانیم ان را تمیز کنیم .

امروز به گلدانی که پراز گل نیلوفر است نگاه می کردم  این گل نشان از خاطرات دوران کودکی ام است  چه زیبا ست گل های پاییزی

امروز به گلدان تمر هندی که در آپارتمانم دارم فکر می کردم این گلدان که جایش اینجا نبود چطور من توانسته ام  به قد یک متر ی برسانم و همیشه شاداب و سر حال باشد .

دیگر با خودم آشتی کردم  چون دور شدن از سفره  دوازده متری مادرم را دوست ندارم .می توانم بگویم غیر ممکن وجود ندارد به خواست خداوند همه چیزدرست خواهد شد .

 پدرم در پاییزی زیبا به من گفت :خدا چقدر رنگ داشته ببین این برگها را چه زیبا رنگ کرده است.

بله رنگها زیباست .زندگی رنگارنگ است .


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1875

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>