Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1875

موضوع انشای امسال مدارس

$
0
0
او امسال با پیام مهر ماه   موضوع انشا را هم برای دانش آموزان  انتخاب کرد .

او هم از انشا های تکراری خسته شده  او  به دانش آموزان موضوع انشا هایی  .مثل  تابستان را  چگونه گذرانیداید و یا اینکه علم بهتر است یا ثروت و  فصل پاییز را توصیف  کنید  پشنهاد نکرد.   او گفت :راجع به رییس جمهور خود بنویسید و بگویید از او چه می خواهید.

 ایا می شود من هم دبستانی بشوم و خواسته خودم را بگوییم ؟ایا این کار شدنی است ؟ چه کنم دلم می خواهد برایش بنویسم ولی چطوری بدست او برسانم . تصمیم گرفتم  انشا یم را این جا بنویسم .

با اینکه سالها از دوران مدرسه می گذرد ماه مهررا  دوست دارم ولی دیگر مرا به مدرسه راه نمی دهند ای کاش می توانستم  با هم سن و سالهای خود درد دل کنم و از بازیهای زمانه برایشان بگویم.

هر زوزصبح  برای خرید نان از خانه بیرون می روم با خیابان تمیز روبرو می شوم که نشان از زحمت کارگران شریف شهرداری است که برایم خوشحال کننده است ولی بعد از نیم ساعت که بر می گردم در این مسیر کوتاه دستمال کلینکس موچاله شده و چوب کبریت نیم سوخته ته سیگار  را در سطح خیابان می بینم که برایم خیلی کسل کننده است و روزم را خراب می کند و چه و چه

چند پیشنهاد را در ذهن خودم دارم که باید ما چه کنیم  باید به دنبال مقصر در دور دست باشیم و یا اینکه خود چاره کار کنیم فکر می کنم اگر برای این بی ادبی  جریمه  غیر نقدی بگذاریم . کار درست خواهد شد .یا اگر عابری را دیدیم چنین کاری کرد فورا به او تذکر بذهیم و او را تشویق به تمیز نگه داشتن شهر کنیم و خودش اشغال خودش را از زمین بردارد.

اما چه کنیم انهایی که اشغال روی زمین ریخته اند رفته اند و کسی کار انها را گردن نمی کیرد پس باید دنبال مقصر نبود  او رفت و اشغالش را برای ما گذاشت .ایکاش اشغالش را می برد .

از خیابان بگذریم به داخل خانمان می رویم  همسرم پرسید نانوایی شلوغ بود  گفتم بله مثل همیشیه یک عده از ما بهتران امده بودن و نان سنگک خاش خاشی می خواستند و تنور برای آنها بود آخه ما که نمی توانیم از اون نانها بخوریم باید صبر می کردم تا نوبت به ما برسد . ولی متاسفانه آرد خوب نبود . از نانوا سوال کردم این چه نانی است گفت: اینه که به ما داده اند آخه آرد از چین امده است و خندیدم گفتم گندم چه شد گفت برو از رییس اصلی سوال کن و حالا من دنبال رییس اصلی هستم

همسرم تو رییس می شناسی او گفت :خانم می خواهی از این یک لقمه نون سوخته هم ما را بیاندازی او ساکت شد .

وقت آزمایش داشتم بعد از اینکه نان را داخل سفره گذاشتم راهی آزمایشگاه شدم دفتر بیمه را به خانم مشی دادم او نگاهی به دفتر انداخت انگار به او فحش داده ام گفت : این مبلغ را پرداخت کن ااعتراض کردم و به او گفتم خانم دفعه قبل خیلی کمتر شده بود باز او گفت: به رییس بگو . بهش گفتم رییس رییس همه تان می کنید من کجا رییس می شناسم .

این دو مورد را فعلا داشته باشید ببینیم حل می شود یا نه تا تقاضای دیگری داشته باشم

در پایان می خواهم بپرسم راستی علم بهتر است یا ثروت؟ هنوز نمی دانم   راستی رییس کیست ؟


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1875

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>