Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1870

رمضان هم تمام شد

$
0
0
چه خاطرات خوشی بود ماه رمضان وقتی افطار می کردیم می رفتیم توی حیاط و ظرفها را با اب حوض می شستیم . موقع سحر همسایه ها مواظب هم بودن کسی خوابش نبرد. گاهی مامان از توی اتاق به حیاط نگاه میکرد و میگفت : دیشب بچه زن عمو خیلی گریه میکرد . زن عمو برای سحر خواب مونده نور چراغش توی حیاط نیافتاده . وبدو میرفت توی کوچه و زنگ در عمو را میزد که انها هم سحری بخورند . بابا بعد از سحری خوردن از صدای ما بچه ها نمی تونست بخوابه سوار دوچرخه اش میشد و میرفت سر کار .

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1870

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>