نگاهی به لقمه نان در دستم کردم وبا خود مرور کردم ای لقمه نان چه راه هایی را طی کردی که الان در دست من هستی که گرسنه ای را سیر کنی کشاورز دانه گندم را در سرمای زمستان در زمین کاشت که برف زمستان لحاف تو شود وتو در زیر ان خاک رشد کنی و در بهار سر از خاک بیرون اوری ویک دانه تبدیل به چندین دانه شوی و تو را درو کردن و به آسیاب بردن و ارد شدی و نانوا تو را در آتش تنور پخت و من امدم نانوایی تو را خریدم و الان در دست من هستی و داری گرسنه ای را سیر میکنی من به تو
↧