صبح جمعه مادر خیلی زود اتاق را ترک کرد برای شستشوی لباسها . از شب قبل اب را روی چراغ فیتلیه ای گذاشته بود ،که اروم اروم گرم بشه تشت مخصوص لباس شستن را گذاشت کف اشپزخونه و مانتو های مدرسه را ریخت داخل ان و اب گرم را به ان اضافه کرد و صابون را برداشت و شروع کرد به لباس شستن . هوا تاریک بود او می خواست لباس شسته شود تا شب اطو وفردا صبح شنبه اماده برای استفاده باشد وقتی کار شستشو تمام شد انبوهی از لباسهای شسته شده را به حیاط اورد که در آن صبح زمستانی داخل حوض
↧