ان سالهای خیلی دور وقتی مدرسه می رفتیم، سالی یک بار از اداره بهداری می امدند مدرسه برای واکسن زدن . تمام دانش اموازن از واکسن زدن می ترسیدند و گریه میکردند. و ناظم دست تک تک دانش آموز ان رامی گرفت و آستین لباس دانش آموز را به ارامی بالا می برد تا اقا دکتر مهربان واکسن را تزریق کند . اما امروز همان دانش اموزانی که از واکسن زدن می ترسیدند و گریه می کردند ، شبانه روز وقت گذاشتند و برای بدست اوردن واکسن کرونا دارن زحمت می کشند .
↧