نون و گوشت برنج روغن رو نمیگم !!! وقتی دور هم جمع می شدیم ، چند تا خاله بود و چند تا دایی و با بچه هاشون ، زن دایی همسر خاله ووووووو چند تا عمه و عمو و پدر بززگ، و بچه های عمه و عمو ووووو اما حالا یک عمو و یک دایی ، و یک خاله ، یک عمه مادر بزرگ و پدر بزرگها هم تنها توی خونه سالمندان ، دیگه فراونی فامیل نیست ، تازه چند نفری هم که هستند ، باید دعا کنند کرونا بره تا بشه همدیگر را ببیند ، گفتم: بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه زهمدیگر نمانیم
↧