گویند مرا چو زاد مادر پستان بدهان گرفتن آموخت شبها بر گاهواره من بیدار نشست و خفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت یک حرف و دو حرف برزبانم الفاظ نهاد و گفتن آموخت پس هستی من زهستی اوست تا هستم و هست دارمش دوست چند سالی است که مادرم را از دست داده ام ، خیلی دوستت دارم ، مادر م
↧