Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1788

وقتی قصه غصه می شود

$
0
0
کفش واکس زده براقم را پوشیدیم و به راه افتادم تا مقصد زیاد راهی نبود  به مقصد رسیدم

اسانسور خراب بود مجبور شدم از پله  ها بالا بروم ساعت یک ربع به 9 را نشان می داد از میان جمعیت عبور کردم و خودم را به جلوی پذیرش رساندم  چند نفری در صف بودیم که پروند ه خود را به قسمت پذیرش بدهیم از هر طرف فشار می امد چپ راست بالا پایین  داشتم پرس می شدم  اقایی از بالای سر من پرونده اش را از دریجه ای که مقابل خانم منشی بود هول داد داخل  گفتم: اقا ی محترم شما که سی سال از جلو نظام گفتی و صف را می دانی ؟ ناگهان مردان پشت سر گفتند خانم چهل سال  دیگری سی پنج سال و صدا های دیگه  اقا بفر مایید  جلو  اقای محترم شما هم قدت از من بلند تره و هم دو برابر خانمها ارث می برید و دو برابر غذا می خورید دو برابر زور می گوید و دو برابر حق کشی می کنید و دو برابر هم دندان هایتان خراب می شود( تعداد اقایون چندین برابر خانم ها بود ).

پرونده را تحویل دادیم و خانم منشی گفت بنشینید تا صدا تون بزنم هنوز دکتر نیامده است .

خوشحال بودم که نفرات اول هستم .

به کناری رفتم که یک جایی بنشینم تمام صندلی ها پر بود من یک پله را انتخاب کردم  و نشستم .

کتاب  رااز کیفم بیرون اوردم و عینک م را به چشم زدم شروع به مطالعه کردم .

یک صفحه دو صفحه ده صفحه چهل صفحه  اسمم را از طریق بلند گو اعلام نکردند. 

افراد را زیر نظر داشتم سالن پر می شد و خالی ولی من هنوز داشتم مطالعه می کردم به جا های خوب کتاب (در قند هندونه اثر ریچارد براتیگان )رسیده بودم این طور شنیدم الیاسی کابین دو  با خود گفتم منو خونده رفتم

داخل سوال کردم اثباتی را صدا کردید گفت :نه الیاسی 

بر گشتم به ساعتم نگاه کردم دیدم ساعت ده ونیم است و وقت من 9 و نیم بوده گفتم اشکالی نداره اول وقت مخصوص خاله خان باجی هاشون است .( بند پ مجاز هستند )

کتاب را باز کردم مجددا شروع به خواندن کردم  مدتی گذشت گفتم بلند شوم بروم داخل ببینم موضوع چیه چرا منو صدا نمی کنند . اعتراض کردم گفتند پرونده شما هنوز نیامده روی میز خانم دکتر گفتم خانم دو ساعت  میشه که من پرونده را تحویل داده ام تا الان پرونده به بندر عباس رسیده بود این پنج قدم نیامده خلاصه به اتاق های مختلفی مرا پاس کاری کردن اما از پرونده خبری نبود که بنود .

هر کدام فکر می کرد کار دیگری است بعد از نیم ساعت که تمام اتاق ها و روی میز تمام دکتر ها را دیدند به من گفت تو اصلا پرونده ات را داده ای ؟ نیست برو  المثنی بگیر  خلاصه هر کدام نسخه ای برایم پیچیندند 

نوبت  من شد با فریاد گفتم همتون موبایل بدست هستید  مریض را چرا سر گردان می کنید حتما یکی از شما پرونده را خورده  . 

چند نفری از اتاق های مراقبت ظاهر شدند گفتم اقا من به کی می تونم شکایت کنم پرونده من گم شده کسی جواب گو نیست تمام اینها فقط موبایل بازی می کننند .

منشی ها آتش گرفتند که چرا من این حرف را زدم غوغا شد  و سرشان را از روی میز شان بلند کردند ومن با تهدید فریادردم  ابروی همه شما را می ریزم تمام شما را پرونده خواهم کرد  من اثباتی هستم صبرم تمام شده . سالی یک بار عصبانی می شوم ( یک سال گذشته و امروز نوبت فریاد من است

خلاصه کسی امد و منو بدون پرونده به اتاق معاینه فرستاد و کار من انجام شد .

اما دو ساعت زمان را از دست دادم و پرونده پزشکی من هم گم شده است . 

خدا را شکر  کردم .

این بود قصه پر غصه ما  پر ونده من د ریک راهروی دو متری گم شده چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا می خواهید گاز در اتاق عمل گم نشود؟ کیسه صفرا نصفه نیمه خارج نشود ؟ مری سوراخ نشود ؟ کسی که پدرم را کشت فرار نکند . و هزران اتفاق هایی که بر اثر  ووووووووووو که خودت می دانید نیفتد. 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1788

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>