Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Browsing all 1788 articles
Browse latest View live

پایان سه ماه تعطیلی

مادرم کنار چرا غ گردسوز ی که نیمی از اتاق را روشن کرده نشسته و مشغول ریختن وسایل داخل کیسه های پارچه ای است . ما هم کنار او نشسته ایم   گاهی مادر می گوید کمی از چراغ فاصله بگیرید تا نور چراغ به من هم...

View Article


دلتنگی

دلتنگ صدایت شدم که می گفتیشب بخیر مامان     شب بخیر بابا خوب بخوابید و خواب های رنگی ببیند از طرف مادرت 

View Article


قهر های دوران کودکی

امروز باید از آشتی صحبت کنیم   قهر کلمه جالبی نیست .وقتی کنار هم بودیم وسر صدا می کردیم چه جالب بود بی خیال همه چیز فقط به هیاهو کردن و  بازی دل خوش بودیم .یک شب وقتی می خواستیم شام بخوریم مامان  گفت:...

View Article

چراغ گرد سوز

پدر دیر وقت به خانه می امد ما خواب بودیم . او به شوخی به مادرم می گفت صبح که می روم خوابید و شب هم که بر می گردم خواب هستید . مادر که داشت برادرم را شیر می داد به آهستگی گفت تو درست می گی ..............

View Article

به دنبال عمو

وقتی که اذان مغرب از کانال 5 تلویزیون بخش میشه عکسهای شهدای ان روز را نشون می ده و میگه . برای شادی روحشون صلوات بفرستید  وقتی به یکایک این عکسها نگاه می کنم اشک درون چشمانم جمع می شود و به جوانی آنها...

View Article


قیل ماندگار

سلام دوستان خوبم امروز می خواهم براتون یکی دیگه از داستان های واقعی خونه مادر بزرگ رو  بگویمیک روز صبح زود پدر دختر خانم طناب قبل رو از گهواره دخترش باز کرد و به دور مچ  دستش بست و دختر کوچولوش و بغل...

View Article

سلامتی

  پنجره اتاقم را باز کردم تا سلامتی وارد اتاقم شود .بی صبرانه منتظر امدنت هستم اتاق را آب و جارو کردم . بعد از خانه تکانی عید که ترا ندیدم اما می دانم الان که خانه تکانی پاییزی به پایان رسیده به ما هم...

View Article

اب سرد کن

 وقتی نگاهت می کنم ولیوان های کنارت را می بینم با خود می گویم می شود روزی  من هم از مشتری های تو باشم چه گواراست خوردن یک لیوان آب 

View Article


در هر لحظه خدا را شکر می کنیم

    یک روز می تونی نون بخوری       پول نداری    یک روز پول داری       نمی تونی نون بخوری    یک روز کفشت سوراخه        بارون میاید   یک روز چند جفت کفش داری        از برف و بارون خبری نیست یک روز نفت...

View Article


بدون عنوان

خوشا به حال شما که اکنون گرسنه اید  زیرا که سیر خواهید شد .خوشا به حال شما که اینک گریانید  چرا که خواهید خندید.

View Article

برای خدای مهربانم

    خدایای مهربانم کار ما را به حکیم  وحاکم واگذار نکن خودت برای ما حکیم باش و حاکم

View Article

Article 0

این قافله عمر عجب می گدرد . 

View Article

قطار

پدرکت ش را به جالباسی آویزان کرد . از جبیب پیراهن یقه آهاری اطو کشیده اش چندین بلیط مقوایی به زنگ بنفش کم رنگ بیرون آورد و به دست مادر داد و گفت : اماده باشید دو روز دیگه می خواهیم به مشهد برویم .مادر...

View Article


دو ریالی

کیفم را جستجو کردم تا یک دوریالی پیدا کنم و سر کوچه بروم ویک تلفن به مادرم بزنم .هر چه داخل کیف هایم را گشتم دو ریالی نداشتم به یاد حرف پدر افتادم که او می گفت :دو چیز همیشه باید همراهتان باشد دو ریالی...

View Article

بافتنی

کلاف را برداشتم و دانه های بیشماری روی میل انداختم و شروع کردم به بافتن با خود  این اواز را می خواندم یکی از رو یکی از زیز      یکی از رو یکی از زیر...........................................وقتی کلافم...

View Article


فریاد

View Article

وقتی قصه غصه می شود

کفش واکس زده براقم را پوشیدیم و به راه افتادم تا مقصد زیاد راهی نبود  به مقصد رسیدماسانسور خراب بود مجبور شدم از پله  ها بالا بروم ساعت یک ربع به 9 را نشان می داد از میان جمعیت عبور کردم و خودم را به...

View Article


گلاب شکر

View Article

زمستان

زمستان امده ولی حسش نمی کنم بدون برف و سرما نه بادی دارد و نه باران امروز وقتی خورشید از چندین پنجره به خانه ام امد با خود گفتم خدا را شکر می کنم که تو به دیدن من امده ای به خورشید خیر مقدم گفتم که در...

View Article

مداد رنگی

امروز وقتی به مداد رنگی هایم نگاه می کردم دیدم امسال فقط از یک رنگ آن استفاده کرده ام .زندگي

View Article
Browsing all 1788 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>