هرکجای خیابانهای شهرم را می گردم تو را پیدا نمی کنم ناگهان نا پدید شدی و لی کلی خاطره های خوب ازت دارم .
وقتی تو اومدی توی خیابون شهرمون همه ازت می ترسیدن قد تو از قد خانه های شهر مون بلند تر بود طبقه دوم مت وقتی خالی بود فکر می کردیم داره از بدنت جدا میشه بعضی از افر اد از کنارت رد نمی شدند .می ترسیدن تو بیفتی روی سرشون
زمانی که می خواستی خودتو به ما معرفی کنی با هم جنس خودت امده بودی اما او قد و قواره اش از تو کوتاهتر بود اتو بوس یک طبقه رو می گم
تو جلوتر از اون سر ایستگاه می ایستادی انها یی که مدرن تر و شجاع تر بودن تو را انتخاب می کردندو سوار می شدند و بعضی ها منتظر می مانند تا سوار اتوبوس یک طبقه شوند.
وقتی سوارت می شدم ابهت تو را از طبقه دوم می دیدم از اون بالا می توانستیم حیاط خانه ها را ببینیم که چقئر اون حیاط ها زیبا بود یک حوض وسط حیاط بود و یک باغچه کنار حیاط بود و چندین درخت سبز که زیبایی خاصی داشت و برگ درختان چنار کنار خیابون وقتی تو سرعت می گرفتی محکم به شیشه ات می خورد و ما هم خودمون را نا خود آگاه کنار می کشیدیم که مبادا اسیب ببینیم .
همیشه دوست داشتم طبقه دوم اتوبوس بنشینم که از اون بالا بهتر بتونم اتوبوس دوطبقه های دیگر رو ببینم و با مسافران انها بای بای کنم و شما دوطبقه ها خیلی با ناز راه می رفتید انگار تمام مسافرهاتون عروس داماد هستند اما وقتی به یک چاله می افتادید تمام مسافران ایستاده و نشسته روی هم می افتادند گاهی هم کفش هامون با کف کفش مسافر کنار دستی مون خاکی می شد وانوقت بود که می گفتیم ببخشید کف کفش تون واکسی شد وبعد یک صدا خنده ...... ها ها
یک روز با دوتا از دوستانم از میدان بروجردی سوار اتوبوس دو طبقه سبز رنک شدیم طبق عادت خنده کنان به طبقه دوم اتوبوس رفتیم و ته اتو بوس نشستیم اخه می خواستیم اخرش ناصر خسرو پیاده بشیم و بعد برویم بازار بزرگ ده دقیقه ای ابوبوس معطل شد و بعد راه افتاد مسافر اتوبوس فقط ما سه نفر بودیدم شاگرد راننده اومد طبقه دوم که بلیط بگیره او دوتا دستش رو گرفته بود به صندلی های اتوبوس و اومد تا انتهای اتوبوس با خنده گفت: اتوبوس خالیه چرا شما اومده اید اخرین صندلی نشسه اید ما که از حرکات شاگرد اتوبوس خنده مان گرفته بود با لکنت زبان هی اخه اخه کردیم و سه تا بلیط دو ریالی به او دادیم او رفت پایین
ایینه ای که روی پاگرد پله اتوبوس بود برامون جالب بود ایینه ای بزرگ پر از شادی
اما حالا نمی دونم چظور شد که تو رفتی؟ و جاتو دادی به مترو که از زیر زمین راه میره هیچ چیز رو نمی بینی نه درخت نه ............فقط می بینم که ادمها از روی پله های برقی همدیگر رو هول می دهند می دوند تا به مترو برسد نمی دونم با این عجله
کجا رفتی غول بی شاخ و دم
این شوخی را همیشه مسافران دو طبقه با راننده داشتند .
اقای راننده طبقه دوم کجا میره ؟ بعد خنده مسافران