یکی بود و یکی نبود سالهای خیلی دور آخر شب از پارک بر می گشتیم ، کنار پیاده رو یک جوان در تاریکی شب نشسته بود و به کوبلن هایی که روی زمین چیده بود نگاه می کرد . نوری کم روی کوبلن ها بود این نور از چراغ قوه ای بود که یک لامپ مستطیل ی داشت و نور کوبلن ها را تامین می کرد از این جوان محترم یک کوبلن خریدم ، ۷۰ تومان آن موقع همه کوبلن می دوختند، من فقط همان یک کوبلن را دوختم ، که هنوز دارم و خاطره آن شب را هرگز فراموش نمی کنم خرید کوبلن ،از پسری ج.ان در تاریکی
↧