Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1879

وقتی روستایمان دو سگ گله داشت

$
0
0

   دو خانم  پشت من حرکت می کردند و مشغول صحبت در مورد سگ 

که ما امده ایم جای سگ ها را گرفته ایم و انها جایی ندارند زندگی کنند پس ما باید  این چینین و ان چنان کنیم 

قدم هایم را سریع کردم  به راه رفتن خود ادامه دادم .

چندی پیش به روستایم رفته بودم خلوت و درسکوت بود  کسی را مشغول قدم زدن نمی دیدی تنها چیزی که توجه منو به خود جلب کرد گله سگ ها بود که در خیابان رژه می رفتند واگر توقف می کردی دور ماشین حلقه می زدند و مزاحمت برایت ایجاد می کردند .

به راه خود ادامه دادم  به کنار درب خانه قدیممان رسیدم خیلی اروم از ماشین پیاده شدم که دیدم اقاسگه به استقبال من امده به محض اینکه دستم را بالا بردم تا گیسوان سفید خود را در زیر چارقدم مخفی کنم سگ با یک جهش دندان های تیزش را به طرف دستانم  نشانه رفت ومن فریادی زدم و دستم را نجات دادم و شروع کردم به خواندن ایه ای از قران که تا ارامش خود را حفظ کنم و هم سگ را فراری دهم به رسم روزگاران دیرین 

این اولین حمله و یا اخرین ان نبود چند بار همان روز در روستا سگ ها برایم مزاحمت فراهم کردند وقتی به فردی که در کوچه پس کوچه روستایمان قدم می زد جریان را گفتم او گفت خانم چرا از سگ می ترسی انها کاری ندارند در این روستا بیشتر از اندی سگ است 

با هزار ترس و لرز به ارامستان رفتم و انجا را مملو از سگ های ولگرد دیدم و برای اینکه مورد هجوم سگ ها قرار نگیرم خیلی سریع حمد و سوره ای خواندم و به مقصد بر گشتم .

به فکر فرو رفتم که روزی در این روستا دو سگ گله وجود داشت که هیچ کس سگها را نمی دید فقط وقتی گله گوسفند از چرا بر می گشت سگ چوپان در کنار صاحبش از گوسفندان مراقبت می کرد و الااخر 

همه این دو سگ را به نام صاحبش می شناختند  

سگی بی صاحب نداشتیم 

متاسفانه الان روستایمان پر از سگ است باید به سگ احترام بگذاریم اگر  همسایمان مورد حمله سگ هم قرار گرفت با پوز خندی که چرا شما ترسیدید ؟ و یک لبخند تمسخر امیز در پشت سرش؟  به سگ های ولگرد احترام بگذاریم 

به یاد روزی که فقط روستایمان دو سگ گله داشت .


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1879

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>