برف و سرما در این فصل بیداد می کرد . زمستانها خیلی طولانی بود آرزو می کردیم یک روز آفتانی داشته باشیم تا شاید کفشهایم توی آفتاب خشک شود نه در زیر کرسی
تنها وسیله گرم کردن کرسی بود که برای خودش داستانی دارد .
کرسی یک چهار پایه بزرگ بود که خیلی قابل احترام بود شش ماه سال توی اتاق بود و شش ماه دیگه سال توی انبازی . این کرسی وسایل مربوط به خودش را داشت تشک پا کرسی که با دیگر تشک ها فرق داشت قد ش کوتاه تر از تشک های دیگه ای بود که در طول سال استفاده می کردیم .لحاف کرسی خیلی بزرگ تر از لحاف های معمو لی بود چادر شب روکرسی که نگو ونپرس یک مربع بسیار بزرگ بود که می بایست تمام لحاف را پوشش بدهد .وبعد یک پارچه مربعی شکل هم روی چادر شب رو کرسی پهن می کردن که خیلی زیبا بود. یک سینی گرد بزرگ مسی روی کرسی قرار می داند که برای گذاشتن خوردنی های زمستانی بود و هنگام غذا خوردن این سینی بزرگ را از روی کرسی بر می داشتند و سفره پهن می کردن .
زیر کرسی یک منقل دایره شکل بود که توش اتش وخاکستر بود .
اما گرم نگاه داشتن کرسی خیلی آسان نبود . مشکل اصلی تهیه ذغال بود .
پدر با عمویم که هر دو عیال وار بودن از شهریور به فکر تهیه ذغال بودن با هم به ذغال فروشی می رفتند یک وانت بار ذغال می خرید . همه اهل خونه مشغول اماده سازی ذغال برای زمستان می شدند .
بابا مشغول سرند کردن ذغال شد و مامان یک تشت بزرگ اب درست کرد و بابا ذغال ها را داخل آب ریخت و مامان ذغال ها را می شست فکر نکید ذغال را با تاید می شست تا سفید شود نه ذغال همیشه ذغال بود و هست از این جهت می شستند که هنگام استفاده سنگ و خاک داخل ذغال نباشه و با این کار گاز ذغال کم می شد و هنگام استفاده سر درد نمی گرفتی خاکه ذغال هارا هم بعد از شستن به صورت یک توپ گرد می کردند . این توپ کمی کوچکتر از توپ های پلاستیکی راه راه بود که آقای دارا توی کتاب اول دبستانمون بغل کرده بود
این گلوله ها باید به تعداد روزهای زمستان بود هر چه از این گلوله ها بیشتر داشیم کرسی گرم تربود. بعد گلوله های ذغالی و ذغال ها را توی آفتاب خشک می کردن و برای روزهای سرد زمستان نگهداری می کردن .
مامان در فصل زمستون کارش خیلی طاقت فرسا بود اماده سازی خونه گرم خیلی سخت بود درست کردن منقل شرایط خاص خودش را داشت .
کرسی چهار تشک داشت و ما دوتا دوتا روی یک تشک می خوابیدیم خدای من امان از روزی که مهمان می آمد همه در بدر بودیم هر کدوم یک گوشه ای از اتاق زیز لحاف سرد و اتاق سرد می خوابیدیم تا مهمان ما بتواند از گرمای کرسی استفاده کند .(احترام به مهمان)
اما بیشتر از هر چیز بازی قایم موشک زیر کرسی حال می داد اون وقت بود که کرسی از جای خودش حرکت می کرد و می خواست از در اتاق بیرون برود. مامان با فریاد می آمد و کرسی را به سر جای خودش منتقل می کرد و می گفت حالا خوب شد که منقل هم با کرسی حرکت کرده بود وگرنه یک آتش سوزی براه افتاده بود .
این کرسی و منقلش علاوه بر گرم کردن ما محل خشک کردن لباسهای ما هم بود وگاهی اوقات هم ابگوشت ظهر را روی این منقل بیچاره می پختند .
مامان اصلا فرصت نشستن زیر کرسی را نداشت همش کار می کرد یا داشت ملافه می شست یا داشت غذا درست می کرد و یا خرید می کرد و هزاران کار دیگه وقتی هم که با دستان ورم کرده از سرما می نشست زیر کرسی تا گرم بشود می گفت: اون بافتنی را بده به من ببافم تا تموم بشه و ...........
هر روز که از مدرسه به خونه می امدیم با جوراب های خیس تقش پاها مون را روی تشک ترسیم می کردیم و کفش های خیس را بابا شب زیر کرسی قرار می داد تا خشک بشه و فردا بتونم بپوشیم .
صبح هنگام وقتی مامان می خواست اتاق را تمیز کند بیشترین چیزی که عذابش می داد اشغال مداد تراشیده بود که تمیز کردن اون مصیبت داشت .
بازی هایی که ما بچه ها در زمستان انجام می دادیم بپر بپر از روی کرسی بود که خیلی حال می داد و بعد خسته می شدیم و زیر کرسی گرم و نرم به استراحت مشغول می شدیم .
اما مامان همیشه خسته از کار بود وکمتر از گرمای کرسی استفاده می کرد .
مامان جان خسته نباشی وبرایت آرزوی سلامتی می کنم . همیشه دور سفره ات شلوغ باشه .
زمستون تموم شد و رو سیاهی اون موند به ذغال