Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Browsing all 1874 articles
Browse latest View live

برگ

    امروز وقتی آخرین برگ درخت چنار کوچه ما به زمین افتاد . ایک نگاهی به درخت بدون برگ کردم و یک نگاه به برگ بعد با خود زمزمه کردم چه زیباست این جمله  ازادگان تهیدستند .

View Article


در این جهان بی تو شدم

پدرم`  هر کجا را  نگاه می کنم تورا می بینم نیازی نیست فقط به عکسهایت نگاه کنم تو در قلب منی  نکاه به قاب عکس فقط یاد آور روز گرفتن  عکس است . پدر جان جایی نیست که قدم بگذارم صدایت را نشنوم چند روز پیش...

View Article


قابلمه های خیالی

امروز خیالاتی شدم. گفتم: بلند شوم کاری بکنم کارستون  پا جای پای مادرم گذاشتم.  قابلمه ها راروی چراغ ردیف کردم و دست به کار شدم باید زرنگی کنم اول غدا را درست کنم به قول خاله جونم غذا که از قابلمه بیرون...

View Article

گذشته - حال - آینده

گذشته و آینده سارقان زمان هستند. انسان باید گذشته را متبرک کند. اما اگر این گذشته  او را در اسا رت نگاه می دارد آن را به فراموشی بسپارد .آینده را نیز با این اطمینان که برای او شادمانیهای بی پایان  در...

View Article

زمستان و لحاف کرسی اش

زمستان شده و به یاد روزهای سرد زمستانهای طهران افتادم از تهران امروز نمی گویم از  طهران دیروز می گویم که همه چیزش خیرو برکت داشت .برف و سرما در این فصل بیداد می کرد . زمستانها خیلی طولانی بود آرزو می...

View Article


مستراح

مکانی با ارزش  "مستراح"آن اتاقک کوجک انتهای حیاط را می گویم . چقدر مشکل بود وقتی شب هنگام می خواستی به این مکان بروی  باید دست به دیوار راه می رفتی تا به مستراح می رسیدی وقتی داخل می شدی به زحمت کلید...

View Article

ورق تقدیر بر گشته و اوضاع بر وفق مراد است

 اکنون هزاران هزار نیکی   از هزاران هزار راه به سویم می آید.اینک تمام موانع از سر راهم بر می خیزند و دروازه ها می گشایند وبه یمن فیض به قصر توفیق وارد می شوم .اینک گذشته ها و هر چه را که فرسوده  وکهنه...

View Article

سی سال سر بازی (قسمت ششم )

از سر باز سی سال خدمت برایتان می نویسم .او چنین می گوید:جنگ تمام شده است و باید با هوشیاری بیشتر به وظیفه خود عمل کنیم . برنامه پروازی بیشتر از قبل شده بود کم کم داشتیم سرو سامان می گرفتیم و به کم و...

View Article


دیدگانم

چشمانم منور از نور الهی است به روشنی می بینم که مانعی بر سر راهم نیست وبه مراد دل خود رسیده ام .دیدگانم دیدگان خدا است: بی نظیر و بی همتا . تابان از نور خدا که بر راهم می تابد . به روشنی می بینم که...

View Article


عابر پیاده

روی خط عابر پیاده آدمک سبز رنگ خط عابر پیاده هم هنوز نتوانسته از روی خط عابر پیاده عبور کند .این آدمک فقط از کنار خط عبور می کند و فورا جای خودش را به آدمک قرمز دست به کمرمیدهد. شما چطور؟

View Article

تنهایی

زندگی یعنی وقتی به خانه بر می گردی  یک نفر درخانه باشد که با هم یک فنجان چای گرم بنوشی ؟

View Article

Article 0

  این نیز بگذرد

View Article

هما

هما دختر خنده رویی بود دندانهای سفید و مرتبی داشت اما مدتی است که سفره پهن نکرده ام این سعادت را از دست داده ام . آشپزخانه ام سوت و کور است ونه فسنجانی روی گاز است و نه کتری چایی قل قل میکند هر روز ساک...

View Article


هر سال دریغ از پار سال

عید همگی مبارک خیلی فکرم درم است س   ر   م     ک ا    ر     ت      ه    م    ر  اه        س   ل   ا   ن   ص   ذ  و  ب   س  ت   ت و   ا    نما   ن     یس    ا   ک    پر     ت   ق    ا   ل    ب  دو   ب...

View Article

دفتر چه سر گردان

یادم به دفتر چه های چهل برگ مدرسه ام افتاد که چقدر کار برد داشت و در آن چهل برگ چه چیز هایی یاد می گرفتیم و چقدر برای دفترمان ارزش قایل بودیم .اما من از دفتر مشق نمی گویم از این دفتر های جدید می گویم ....

View Article


عطر گل بهار نارنج

وقتی روز بیست و پنجم فروزدین ماه می شه عطر بوی بهار نارنج را حس می کنم . آن روز وقتی یک دستم را مادرم گرفته بود و دست دیگرم  را به دیوار تکیه داده بودم تا تعادل خودم را حفظ کنم  به سختی توانستم پا  توی...

View Article

مادرم

ای مادر عزیز جانم فدای تو قربان مهربانی و لطف و صفای تو    چه زیباست   این سفره دوازده متری مادرم همیشه سلامت باشی ای مادر عزیزم 

View Article


آرزوهای دوران کودکی

آخر شب بود  شروع کردم به درست کردن کیف مدرسه ام  خدای من فردا دیکته داریم . هنوز غلط های دیکته قبلی را ننوشته ام  با عجله شروع به نوشتن کردم  .اما  غلط در غلط نوشتم  . پاک کن را برداشتم تا پاک کنم...

View Article

سرباز سی سال خدمت

وقتی از زمین می خواستم بلند شوم  طوری بلند می شدم که به کسی یا چیزی آسیب نرسانم به آرامی از ابر ها عبور می کردم و در بالای ابر ها به اوج می رسیدم 

View Article

صدای چکش

تق تق  _ این چه صدایی است که صبح به این زودی می شنوم کمی که حواسم را جمع می کنم  به یاد می آوررم که مادرم کنار سفره صبحانه مشغول شکستن گردو برای صبحانه است .تق تق-   صدایی بلند تر از صدای اولی   صدای...

View Article
Browsing all 1874 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>