اما من از دفتر مشق نمی گویم از این دفتر های جدید می گویم .
هر وقت اسم دفتر می آید به یاد دفترچه های حساب پس انداز می افتم که جای آنها را کارت عابر بانک گرفته است و کارمند های بانک هم با اون دفترچه ها خودشان راباد می زند که مشتر ی به آنها نگوید که چرا بیکار نشسته اید.
من می خواهم از دفترچه های سر گردان بگویم که تعداد آنها از فردا زیاد می شود و همه ملت ایران یکی از آنها را خواهند داشت و به آنها قول داده اند که مثل همه دفتر هاست که این جای قضیه خیلی غم آنگیز است .
دفتر بیمه را می گویم که باید مثل چشمانت از آنها مراقبت کنی که گم نشود . اما امان از روزی که می خواهی از آن استفاده کنی . به مطب دکتر می روی وبا یک وقار از کیفت بیرون می اوری و چلوی خانم مشنی قرار می دهی و او با افاده می گوید قرار داد نداریم لطفا ویزیت بدهید کیف مبارک را باز می کنی و به اندازه مهریه ات ویزیت را تقدیم منشی می کنی
وارد مطب می شوی دکتر سرش را از روی موبالش بلند نمی کند .شاید دارد به حرف هایت گوش می کند بعد می گوید دفتر داری با خوشحالی دفتر را جلو دست دکتر قرار می دهی .
خلاصه با خط نه زیبایش چند قلم دارو برایت می نویسد و از مطب خارج می شوی
حالا اول ماجراست داروخانه اول قرار داد نداریم
داروخانه دوم خط تش خوانا نیست
دارو خانه سوم فقط یک قلم آن با بیمه است
داروخانه چهارم خط خوردگی دارد
بعد راهی مطب می شوی دکتر رفته بیمارستان
کدام بیمارستان ؟
بدو بدو دکتر را تعقیب می کنی
از اطلاعات سوال می کنی ؟ دکتر رفته سر عمل (شگرد جدید ) نمی دونم کی کارش تموم میشه
خلاصه وقتی جانت به لبت رسید بر می گردی به اولین دارو خانه که رسیدی با صدای بلند می گویی آزاد می خواهم .
فورا"همه چیز حل می شود و چند تا قرص مونده باد کرده تاریخ گذشته بهت می دهند و راهی خونه می شوی
این دفتر چه های سر گردان را نمی شود کاری کرد حتی شماره تلفنی توش یاد داشت کرد چون پی گرد قانونی دارد و اگر خلاف کنی زندانی داره
این گوشه ای از خاطرات دفترچه سر گردان بود .
کاش بجای این دفترچه سر گردان یک دفتر چهل برگ داشتم و خاطرات خوش گذشته را در آن یادداشت می کردم .
مبارک بیمه شدگان جدید باشه انشاالله همیشه سلامت باشید و نیازی به استفاده از این دفتر چه را نداشته باشید.