Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1788

نامه ای برای مادرم عزیزترینم سلام

$
0
0

نمی دانم از کجا شروع کنم . از چه چیزی برایت بگویم از خاطرات خوشی که در گذشته با هم داشتم  از صبوریت از  تحملت نمی دانم 

راستش را بخواهی   خیلی حرفها دارم برایت بنویسم از ایام رمضان که چقدر سفره افطاری هایت رنگارنگ بود اش رشته پر از کشک که با دستانت کشکش را ساییده بودی  بوی نعنا ع داغت هفت خونه رفته بود و آش را کاسه کاسه می کردی و بین همسایه هایت تقسیم می کردی یادتش بخیر 

نمی دانم از کوچه مهران رفتن هایت بگویم  که برای ما شلوارهای گل گلی می خریدی  و هنگامی که به خانه می آمدی اول یک پاکت دست ما می دادی می گفتی براتون از شاه آباد نون خامه ای خریدم وما هم دور هم می خوردیم و کیف می کردیم 

نمی دانم از لباس شستن هایت بگویم که چقدر دو نفری کنار هم لباس می شستیم و از هر دری سخن می گفتیم  وقتی داشتی شلوارهای گل گلی ما رو می شستی با خنده می گفتی نمی دونم شما ها با زانو راه می روید چرا سر زانو هایتان سوراخ شده و با خود زمزمه می کردی و می گفتی باید یک مهران بروم 

وای از حمام رفتن ماه رمضان که چقدر برای خودش آداب داشت چند ساعتی به سحر مونده بود ساک بدست چندین نفر می شدیم و حمام می رفتیم که چقدر به ما خوش می گدشت . 

تمام سحر ها پلو خورش داشتیم من خورش سیب را خیلی دوست داشتم . با اون گوشت های داخلش که از بس  روی چراغ مونده بود رنگش سیاه شده بود .

امروز وقتی از پله برقی مترو بالا می اومدم یادم به این موضوع افتاد.

وقتی خیلی کوچک بودیم حدودا "کلاس اول ابتدایی بودم که با مهین خانم ما رو بردی فروشگاه فردوسی 

اولین فروشگاهی بود که  مدرن بود و پله برقی داشت و برای اولین بار با ترس و لرز سوار پله برقی شدیم و شما تمام مدت حواست به من و خواهرم بود که پای ما توی پله برقی گیر نکند و چالب تر از اون خریدی بود که اون روز برای ما کردی یک بسته آدامس  . آخه ما را ان روز  برای تفریح برده بودی چقدر به ما خوش گذشت و خوردن اون ادامس خاطره انگیز بود . 

مامان جان دلم خیلی برای کوفته های مثل سنگت تنگ شده  وای وقتی می خواستیم کوفته ها را نصف کنیم قاشق کچ می شد ولی خوشمزه می شد نمی دونم 

مامان جان زیباترین خاطره ای که دارم اینه که وقتی خونه  می اومدم بهم می گفتی برو روی بخاری نامه داری بر دار . 

این نامه را برایت می نویسم . که شاید شما را به اندازه نامه هایی که به من می دادی خوشحال کنم.

و درپایان 

ای نامه که می روی به سوی ش         از جانب من ببوس رو ی ش 

خیلی دوستت دارم به اندازه ستاره های آسمون  برگ جهان 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1788

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>