Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Browsing all 1788 articles
Browse latest View live

امید

 امروز گلدان امیدم را آب یاری کردم  تا حشک نشود .

View Article


تلفن

هر گوشه ای از اتاق را نگاه می کنی یک گوشی می بینی از وقتی تلفن آمد تنهایی ها زیاد شد چون دیدارها را به عقب می اندازیم وبه یک تلفن کردن سال به سال  اکتفا می کنیم اما شنیدن کی بود مانند دیدن یادم به...

View Article


سرباز سی سال خدمت

جلوی تلویزیون نشسته بودیم وبه اخبار ساعت دو بعداز ظهر نگاه می کردیم از فتح خرمشهر می گفت و تصاویر ی از زمان پیروزی خرم شهر  نشان می داد .هر دو در سکوت بودیم و هیچ نظری نمی دادیم سرود های ان روز را گوش...

View Article

لب پرتگاه

امروز به دیدنش رفتم او گفت چرا تو اومدی اینجا به او گفتم تو اومدی من  هم اومدم او خندید .دستش را گرفتم به چشمانش نگاه می کردم مهربونی همیشگی در صورتش بود دردش را پنهان می کرد و لب خند می زد .دیدم  همگی...

View Article

چقدر من ثروتمند هستم

می خواستم از دیروز بگویم  اما دیروز تمام شد و رفت از آینده هم که بی خبر هستیم . از همین الان می گویم و ثروت های بی کرانی که خداوند به من داده است .تصویر خودم را روی صفحه مانیتور می بینم  با خود گفتم...

View Article


قطار می رود

قطار می رود و من را با خود می برد . به عقب نگاه می کنم می بینم شصت واگن را پشت سر گذاشته ام هر چه سعی کردم که به واگن سال قبل بروم فرشته نگهبانم مانع من شد . فرشته ای با بالهای سفید به واگن نم بر گشتم...

View Article

نامه ای برای مادرم عزیزترینم سلام

نمی دانم از کجا شروع کنم . از چه چیزی برایت بگویم از خاطرات خوشی که در گذشته با هم داشتم  از صبوریت از  تحملت نمی دانم راستش را بخواهی   خیلی حرفها دارم برایت بنویسم از ایام رمضان که چقدر سفره افطاری...

View Article

من ودختر عمو

با هم از مدرسه می آمدیم وقتی به کنار شیرینی فروشی رسیدیم تصمیم گرفتیم با پس انداز یک هفته ای خودمون نان خامه ای بخریم به داخل مغازه رفتیم و دوتا نان خامه ای بزرگ انتخاب کردیم و پولهای داخل جیبمون را...

View Article


روز شمار تاریخ

امروز شس ماه می گذر د ..............(92/11/2-----93/5/2)صبور باشیم مااندر خم یک کوچه ایم 

View Article


او و جوراب هایش

وقتی او قرار بود به خونه ما بیاید . مامان همه جارا تمیز می کرد حتی حیاط  آب پاشی شده بود و گلدان های سر حوض شاداب و سر حال شده بودن گلدانها هم  متوجه شده بودن که چه کسی دارد میاید و ماچرا  لباس های نو...

View Article

لبخند بزن

با خود گفتم چرا باید گریه کنیم . چرا امروز بغض کرده ام چزا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به چبز هایی که داریم لبخند بزنیم .خانواده ای که در کنار ماست . فرزندانمان   سلامتی خود   دیدار خواهران و برادرنمان    باید...

View Article

من مسئول گل خو د هستم

نمی دانم چرا مردا د ماه به سرعت رو به پایان  است برایم باعث تعجب است چرا؟ امروز بیست چهارم مرداد است تابستان هم به پایان ش نزدیک است و خورشید کم کم از گرمایش کم می شود باید به سراغ پاییز برویم  اینکه...

View Article

درخت افاقیا با گلهای سفید

دارم از اقاقیایی  می نویسم که سالها جلو در ب حیاطمان بود .امروز برای دیدن مادر رهسپار منزلش شدم خیلی با عجله خودم را به آنجا رساندم مادرم روی تخت خوابیده بود و چشم به در دوخته بود که چه کسی وارد اتاق...

View Article


زنبیل

مامان داری کجا میری ؟این سوال داره؟ مگه نمی بینی زنبیل توی دستمه .دیروز خرید  رفته بودی ؟برو یخچال رو نگاه کن ببین چیزی توش می بینی . به کار من کار نداشته باش فقط چشمت به بچه هم باشه تا من برگردم .مادر...

View Article

الان مهمون میاید

مادر وقتی لقمه نانی روی سفره  به حالت ایستاده در می امد . می گفت الان مهمون میاید.بی بی وقتی داشت با کاسه  آب پاشی می کرد و آب صدا می داد بی بی می گفت مهمان توی راههزن عمو وقتی توی استکان چایش یک تفاله...

View Article


پدرم این طوری گفت

   دخترم سعی کن روی پای خودت بایستی  افتادی  بدان که در این دنیا هیچ کس  خم نمی شود دست ترا بگیرد وبلندت کند . سعی کن خودت پاشوی 

View Article

سفره مادرم

امروز در یکی از شبکه های رادیویی در مورد مهمانی رفتن بحث می کردند که چرا رفت و آمد ها کم شده است .هر کس یک عقیده ای داشت و فکر می کرد خودش درست می گوید .خانمی زنگ زد و گفت وقتی می خواهی کسی را ببینی...

View Article


حمام رفتن آخر شهریور آن سالها

همیشه علاقه زیادی به گوش کردن اخبار دارم تنها اخباری که این روز ها سر فصل خبر هاست و به درد خانواده ها می خورد پرداخت یارانه به نورادان و فروش سهارم عدالت ................ و اخبار های همیشگی از جنگ های...

View Article

مهمانی های اخرین روزهای شهریور

لیوان ها پراز گلهای سنبله  روی تاقچه اتاق  زیبایی خاصی به اتاق کاه گلی ما داده بود . زن عمو ومادرم با صورت های گل انداخته و چارقد های سفید از حمام آمدند و مشغول ناهار خوردن شدند وقتی به دستان آنها نگاه...

View Article

ایوان پر رمز و راز

شهریور نفس های اخرش را می کشد گلهای سنبله زیر برگهای پاییزی مخفی شده به  زحمت می توانی دسته ای از این گل ها را به خانه بیاوری  گلی که رویش برگ آن نشان دهنده آمدن بهار است و شکفتن گل آن  نزدیک شدن...

View Article
Browsing all 1788 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>